راز نیاز
آرشیو
چکیده
متن
در شمارهی پیش آمده بود:
همهی آفرینش؛ دست نیاز به درگاه خداوند بینیاز دارند و هر یک به فراخور حال خود این فقر و نیاز را اظهار مینمایند. انسان نیز گاهی نیازهایش را میسنجد و برمیگزیند و با زبان دعا و نیایش به استقبال آن میرود.
صنفی دراثر طبع عجول خود نابهنگام درخواست نیاز میکند و گروهی دیگر به دلیل آن که میداند بخشی از تفضلات الهی را باید با دعا و درخواست به دست آورد، به دعا روی میآورد تا چنان چه مستحق آن کمالات باشد، مقدمات احتیاطی را از دست ندهد، گرچه از مصلحت الهی اطلاع ندارد و از ظرفیت و قابلیت خود نیز جز در حد استعداد برای درخواست بیخبر است.
و گروهی نیز نه عجول است و نه محتاط، بلکه در اثر امتثال امر حق به دعا میپردازد و جز بندگی و فرمانبری همتی ندارد. اگر حالش اقتضای سؤال را داشته باشد؛ دعا میکند و اگر فرمان سکوت دهد؛ لب میبندد. مقال او تابع حال او و استجابت درخواست او نیز تابع تقدیر الهی است. زیرا که بندهی محض است و تابع دستور و در همه حال میگوید: الهی اگر نخواستی داد، ندادی خواست.
و اینک ادامهی سخن:
«خواستههای قلبی»
زبان گویای یک مستمند؛ دستهای نیازمند و نگاه عاجزانه و چهرهی درهم تکیدهی اوست و زبان حال گویاتر و رساتر از زبان گفتار است. واژهها در بیان حال تشنه کامان نارسا میگردد و زبان به هنگام بازگو نمودن خواستههای دل گنگ میشود. در این مقام مشکل نیازمند نیافتن واژهی گویا و مناسب راز نیست، بلکه داشتن دل پر سوز و چشمان پر نیاز بسیار دشوارتر و به هنگام تأثیرگذاری گیراتر است.
امام صادق7 میفرماید: دعایی که به هنگام غفلت دل خوانده میشود به استجابت نمیرسد. هر گاه به دعا روی آوردی دل را به همراه داشته باش و روی دل به جانب حق دار و یقین داشته باش که خواستهات برآورده است. ([1])
و در حدیثی دیگر میفرماید: اگر کسی علاقهمند آن است که هر چه میخواهد عطایش کنند؛ امید از همه بردارد و جز به خدا امیدوار نباشد و اگر چنین حالت انقطاعی در حال او رخ نماید، هر چه بخواهد، خداوند به او ببخشد.([2])
دعا و ذکر زبانی حتی به صورت استعجالی و احتیاطی گرچه از تمامی مراتب دعا نازلتر و چونان قالبی بیروح مینماید، اما میتواند در اثر تداوم و تکرار باعث تحصیل سوز و گداز قلبی و یافتن روحیهی نیاز در انسان شود و زبان قلب را به درخواست و سؤال باز نماید و در اثر این تحول روانی مورد عنایت حق قرار گیرد که: «ان الله لاینظر الی صورکم و اعمالکم وانما ینظر الی قلوبکم»([3])
ما درون را بنگریم و حال را نی برون را بنگریم و قال ر
و نیز:
حاجت خود گر نگفتی آن فقیر او بدادی و بدانستی ضمیر
پیش او روشن ضمیر هرکسی
از فقیر و وامدار و مفلسی
هر چه در دل داشتی آن پشت خم
قدر آن دادی نه بسیار و نه کم
«خواستههای وجودی»
خواستههای قلبی و وجودی هر دو درونی است اما آن یکی سرّ خفی است و این دیگر سرّ اخفیٰ و خداوند در این آیهی شریفه به هر سه خواسته اشاره نموده و میفرماید: )وان تجهر بالقول فانه یعلم السرّ واخفی(([4])
اگر سخن بر فراز کنی؛ او نهان و نهانتر را میداند یعنی او هم از خواستههای زبانی و هم از خواستههای قلبی و هم از خواستههای وجودی آگاه است.
خواستههای وجودی زبان قابلیت و استعداد است و فرق بین زبان حال و زبان استعداد آن است که زبان حال را بندهی نیازمند درمییابد و میفهمد زیرا از انگیزهها و عوامل آن با خبر و از قلب خود آگاه است و چه بسا دیگران نیز با دیدن حالت روحی نیازمند، نیاز او را بخوانند و از خواستههای او آگاهی یابند اما زبان استعداد آن چنان دقیق و ظریف است که آگاهی از آن ویژهی انسان کامل و عارف واصل است و از دسترس افراد نوپا و تازه کار و حتی صاحبدلان اهل حال بسیار دور و غیر قابل وصول است.
کسانی به خواستههای وجودی پی میبرند که به حقایق پشت صحنه و ملکوت موجودات دسترسی داشته و با جدول قضا و تقدیر آشنا و از سرّ قدر با خبر باشند. اینان خواستههای خود را تابع مقررات الهی قرار دادهاند و به همین خاطر از درخواستهای متفرق آسوده خاطرند و به جای دعا و درخواست، به رشد استعداد و گسترش ظرفیت وجود و تطهیر از وابستگیها و تعلقات میپردازند تا آینهی وجودشان توان دریافت تجلیات را داشته باشد.
«گسترهی دعا در هستی»
هر یک از آفریدگان خدای متعال نیازهای خود را با زبان استعداد و قابلیت از آفریدگار خود میطلبند و هر بار که خواستههای آنان به اجابت میرسد و نیازشان برآورده میشود، استعداد تازه و قابلیت افزودهای برای دریافت عنایتی تازهتر مییابند و این داد و ستد نمایشگر رابطهی پروردگار قادر مهربان با پروردگان سفرهی بیکران اوست که: )یسأله من فی السمٰوات والارض کلّ یوم هو فی شأن(([5])؛ «هر که در آسمان و زمین است از او درخواست میکند، هر زمان او در کاری است و او خود هر لحظه همگان را فرا میخواند تا در تعالی و رشد گامی فراتر گذارند.»
یکایک مخلوقات الهی؛ کلمات کتاب وجود و جلوهگاه نامی از اسماء حسنای خدایند و به تناسب شأن و نیاز خود اظهار نیاز میکنند و مطابق همان نام پاسخ میشنوند. نیازمندان نام «یا غنی یا مغنی» را میخوانند و بیماران «یا شافی» میگویند و ستمدیدگان فریاد «یا منتقم» سر میدهند و ... هر ذره از ذرات این هستی با زبان حال و استعداد به نامی از نامهای خالق خود مترنم است، چه خود بداند یا نداند و خواستههای همگان نیز بر طبق ظرفیت و استعدادشان برآورده است زیرا )و اتاکم من کلّ ما سألتموه(([6]) و هیچ کس در این مقام نا امید و دست خالی بر نمیگردد.
خلاصه آن که موجودات عالم به اندازهی سعهی هستی خود «نعمت» دریافت میکنند و به اندازهی همان نعمت «حمد» خدا میگویند و از این رو پیامبر گرامی اسلام در تصویر عالم محشر میفرماید: در آن روز «لواء حمد» در دست من است و من حمدی خواهم گفت که اولین و آخرین چنین حمدی ننموده باشند. ([7]) زیرا همانگونه که استعداد وجودی آن بزرگوار برای هیچ موجودی قابل وصول نیست حمد او نیز منحصر به مقام ویژهی اوست. سلام الله علیه و علی اهل بیته المعصومین.
البته ممکن است انسان جاهلی در خواستی مغایر با ظرفیت و استعداد خود بر زبان آورد و به آن اصرار نماید ولی پاسخ مناسبی برای خواستههای زبانی خود دریافت نکند، اما هیچ گاه در مورد نیازهای وجودی پاسخ منفی نمیشنود، حتی کسی که در نهاد و فطرت خود خوی سرکشی و عناد دارد، همان را دریافت میدارد. گرچه در زبان درخواست مودت و رحمت و جمال نموده باشد. ([8])
روزی حضرتامام صادق7 آیهی: )أمّن یجیب المضطرّ اذا دعاه ...( را خواندند، شخصی از آن حضرت پرسید:
پس چرا خدا را میخوانیم و استجابت نمیبینیم؟ آن حضرت فرمود: شما کسی را میخوانید که نمیشناسید و چیزی را میخواهید که آن را فهم نمیکنید، داشتن حالت اضطرار عین دین است ودعای بسیار ـ زبانی ـ همراه با کوردلی نشانهی خواری است، کسی که دل و جانش را ذلیل و رام قدرت الهی ننموده است، با زبان دعا بر خدا فرمان میدهد و گمان میکند که دعا میخواند در صورتی که ـ پای از مرز عبودیت فراترنهاده و در محضر او ـ جسارت میکند. ([9])
و به همین خاطر حضرت امام حسن عسگری7 میفرماید: برای چیدن میوهای که نرسیده است شتاب مکن_اگر اندکی تحمل کنی _ زمان بهرهمندی از آن فرا میرسد و بدان که اداره کنندهی تو از ظرفیت و استعداد تو آگاه و به مصلحت تو آشناتر است. پس درتمامیامورخود به او و مصلحتاندیشی او اعتماد کن و پیشاپیش درخواست حاجت مکن تا مبادا دلتنگ شوی و دچار ناامیدی گردی. ([10])
اکنون براساس آن چه نوشته آمد؛ میتوان دریافت که چرا اهل سیر و سلوک دعای ذکری دارند اما سؤال و درخواست ندارند زیرا:
1. آنان میکوشند تا آینهی وجود خود را برای تابش فیض پاک نمایند تا استعداد و قابلیتها را بالا برند و زمینهی تجلی را آماده نمایند.
2. آنان به دلیل آن که به مراتبی از عبودیت نایل آمدهاند درخواست استعجالی و احتیاطی نمیکنند و سؤال امتثالی نیز گرچه عبادت است و گاهی بهآنرویمیآورنداما آنانترجیح میدهند تا عبادت برتر را برگزینند. حضرت امام صادق7 میفرماید: در حدیث قدسی آمده است که: «من شغل بذکری عن مسئلتی اعطیته افضل ما اعطی من سألنی».([11])
هر کس به دلیل اشتغال به ذکر من فرصت درخواست از من نیابد، بهترین بخششی را که به سائلانم میدهم به او خواهم داد. و به همین خاطر میگویند که ذکر سید الکلام است و خدای متعال در قرآن کریم در اشاره به واقعهی حضرت یونس میفرماید: )فاستجبنا له ونجیّناه من الغمّ ...( در صورتی که حضرت یونس جز ذکر حق و اعتراف به تقصیر درخواستی ننموده بود. و اگر به شمارش نیازها روی میآورند، نه به آن خاطر است که بر استعداد و قابلیت وجودی پیشی گیرند؛ بلکه همانگونه که حضرت امام صادق7 میفرماید: «خداوند از نیازهای بندگان خود آگاه است ولی دوست میدارد تا آنان یکایک خواستههایشان را برای او بشمرند.» ([12]) و شمارش نیازها را بهانهای برای همزبانی با محبوبشان سازند.
پینوشت:
[1]. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج 2، ص473، تهران دارالکتب الاسلامیة.
[2] . تفسیر صافی، ذیل سورهی بقره (2): 186.
[3] . بحارالانوار، ج 70، ص 248، ح 21.
[4] . طه (20): 7.
[5] . الرحمان (55): 29.
[6] . ابراهیم (14): 34.
[7] . مسند احمدبن حنبل، ج 1، ص 281.
[8] . ر.ک؛ محمدبن مرتضی فیضکاشانی، قرة العیون، ذیل کتاب الحقایق، ص 347 و شرح فصوص الحکم قیصری، فصّ شیئی، ص103– 100.
[9] . تفسیر صافی، ذیل سورهی بقره (2): 186.
[10] . احمدبن فهد حلی، عدة الداعی، ص 168، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیة.
[11] . الکافی، ج 2، ص 501.
[12] . محمد بن مرتضی فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ج 2، ص 301، جامعهی مدرسین، قم.
خلاصه آنکهموجودات عالم به اندازهی سعهی هستی خود «نعمت» دریافت میکنند و به اندازهی همان نعمت «حمد» خدا میگویند و از این رو پیامبر گرامی اسلام در تصویر عالم محشر میفرماید: در آن روز «لواء حمد» در دست من است و من حمدی خواهم گفت که اولین و آخرین چنین حمدی ننموده باشند.
هر کس به دلیل اشتغال به ذکر من فرصت درخواست از من نیابد، بهترین بخششی را که به سائلانم میدهم به او خواهم داد. و به همین خاطر میگویند که ذکر سید الکلام است.
همهی آفرینش؛ دست نیاز به درگاه خداوند بینیاز دارند و هر یک به فراخور حال خود این فقر و نیاز را اظهار مینمایند. انسان نیز گاهی نیازهایش را میسنجد و برمیگزیند و با زبان دعا و نیایش به استقبال آن میرود.
صنفی دراثر طبع عجول خود نابهنگام درخواست نیاز میکند و گروهی دیگر به دلیل آن که میداند بخشی از تفضلات الهی را باید با دعا و درخواست به دست آورد، به دعا روی میآورد تا چنان چه مستحق آن کمالات باشد، مقدمات احتیاطی را از دست ندهد، گرچه از مصلحت الهی اطلاع ندارد و از ظرفیت و قابلیت خود نیز جز در حد استعداد برای درخواست بیخبر است.
و گروهی نیز نه عجول است و نه محتاط، بلکه در اثر امتثال امر حق به دعا میپردازد و جز بندگی و فرمانبری همتی ندارد. اگر حالش اقتضای سؤال را داشته باشد؛ دعا میکند و اگر فرمان سکوت دهد؛ لب میبندد. مقال او تابع حال او و استجابت درخواست او نیز تابع تقدیر الهی است. زیرا که بندهی محض است و تابع دستور و در همه حال میگوید: الهی اگر نخواستی داد، ندادی خواست.
و اینک ادامهی سخن:
«خواستههای قلبی»
زبان گویای یک مستمند؛ دستهای نیازمند و نگاه عاجزانه و چهرهی درهم تکیدهی اوست و زبان حال گویاتر و رساتر از زبان گفتار است. واژهها در بیان حال تشنه کامان نارسا میگردد و زبان به هنگام بازگو نمودن خواستههای دل گنگ میشود. در این مقام مشکل نیازمند نیافتن واژهی گویا و مناسب راز نیست، بلکه داشتن دل پر سوز و چشمان پر نیاز بسیار دشوارتر و به هنگام تأثیرگذاری گیراتر است.
امام صادق7 میفرماید: دعایی که به هنگام غفلت دل خوانده میشود به استجابت نمیرسد. هر گاه به دعا روی آوردی دل را به همراه داشته باش و روی دل به جانب حق دار و یقین داشته باش که خواستهات برآورده است. ([1])
و در حدیثی دیگر میفرماید: اگر کسی علاقهمند آن است که هر چه میخواهد عطایش کنند؛ امید از همه بردارد و جز به خدا امیدوار نباشد و اگر چنین حالت انقطاعی در حال او رخ نماید، هر چه بخواهد، خداوند به او ببخشد.([2])
دعا و ذکر زبانی حتی به صورت استعجالی و احتیاطی گرچه از تمامی مراتب دعا نازلتر و چونان قالبی بیروح مینماید، اما میتواند در اثر تداوم و تکرار باعث تحصیل سوز و گداز قلبی و یافتن روحیهی نیاز در انسان شود و زبان قلب را به درخواست و سؤال باز نماید و در اثر این تحول روانی مورد عنایت حق قرار گیرد که: «ان الله لاینظر الی صورکم و اعمالکم وانما ینظر الی قلوبکم»([3])
ما درون را بنگریم و حال را نی برون را بنگریم و قال ر
و نیز:
حاجت خود گر نگفتی آن فقیر او بدادی و بدانستی ضمیر
پیش او روشن ضمیر هرکسی
از فقیر و وامدار و مفلسی
هر چه در دل داشتی آن پشت خم
قدر آن دادی نه بسیار و نه کم
«خواستههای وجودی»
خواستههای قلبی و وجودی هر دو درونی است اما آن یکی سرّ خفی است و این دیگر سرّ اخفیٰ و خداوند در این آیهی شریفه به هر سه خواسته اشاره نموده و میفرماید: )وان تجهر بالقول فانه یعلم السرّ واخفی(([4])
اگر سخن بر فراز کنی؛ او نهان و نهانتر را میداند یعنی او هم از خواستههای زبانی و هم از خواستههای قلبی و هم از خواستههای وجودی آگاه است.
خواستههای وجودی زبان قابلیت و استعداد است و فرق بین زبان حال و زبان استعداد آن است که زبان حال را بندهی نیازمند درمییابد و میفهمد زیرا از انگیزهها و عوامل آن با خبر و از قلب خود آگاه است و چه بسا دیگران نیز با دیدن حالت روحی نیازمند، نیاز او را بخوانند و از خواستههای او آگاهی یابند اما زبان استعداد آن چنان دقیق و ظریف است که آگاهی از آن ویژهی انسان کامل و عارف واصل است و از دسترس افراد نوپا و تازه کار و حتی صاحبدلان اهل حال بسیار دور و غیر قابل وصول است.
کسانی به خواستههای وجودی پی میبرند که به حقایق پشت صحنه و ملکوت موجودات دسترسی داشته و با جدول قضا و تقدیر آشنا و از سرّ قدر با خبر باشند. اینان خواستههای خود را تابع مقررات الهی قرار دادهاند و به همین خاطر از درخواستهای متفرق آسوده خاطرند و به جای دعا و درخواست، به رشد استعداد و گسترش ظرفیت وجود و تطهیر از وابستگیها و تعلقات میپردازند تا آینهی وجودشان توان دریافت تجلیات را داشته باشد.
«گسترهی دعا در هستی»
هر یک از آفریدگان خدای متعال نیازهای خود را با زبان استعداد و قابلیت از آفریدگار خود میطلبند و هر بار که خواستههای آنان به اجابت میرسد و نیازشان برآورده میشود، استعداد تازه و قابلیت افزودهای برای دریافت عنایتی تازهتر مییابند و این داد و ستد نمایشگر رابطهی پروردگار قادر مهربان با پروردگان سفرهی بیکران اوست که: )یسأله من فی السمٰوات والارض کلّ یوم هو فی شأن(([5])؛ «هر که در آسمان و زمین است از او درخواست میکند، هر زمان او در کاری است و او خود هر لحظه همگان را فرا میخواند تا در تعالی و رشد گامی فراتر گذارند.»
یکایک مخلوقات الهی؛ کلمات کتاب وجود و جلوهگاه نامی از اسماء حسنای خدایند و به تناسب شأن و نیاز خود اظهار نیاز میکنند و مطابق همان نام پاسخ میشنوند. نیازمندان نام «یا غنی یا مغنی» را میخوانند و بیماران «یا شافی» میگویند و ستمدیدگان فریاد «یا منتقم» سر میدهند و ... هر ذره از ذرات این هستی با زبان حال و استعداد به نامی از نامهای خالق خود مترنم است، چه خود بداند یا نداند و خواستههای همگان نیز بر طبق ظرفیت و استعدادشان برآورده است زیرا )و اتاکم من کلّ ما سألتموه(([6]) و هیچ کس در این مقام نا امید و دست خالی بر نمیگردد.
خلاصه آن که موجودات عالم به اندازهی سعهی هستی خود «نعمت» دریافت میکنند و به اندازهی همان نعمت «حمد» خدا میگویند و از این رو پیامبر گرامی اسلام در تصویر عالم محشر میفرماید: در آن روز «لواء حمد» در دست من است و من حمدی خواهم گفت که اولین و آخرین چنین حمدی ننموده باشند. ([7]) زیرا همانگونه که استعداد وجودی آن بزرگوار برای هیچ موجودی قابل وصول نیست حمد او نیز منحصر به مقام ویژهی اوست. سلام الله علیه و علی اهل بیته المعصومین.
البته ممکن است انسان جاهلی در خواستی مغایر با ظرفیت و استعداد خود بر زبان آورد و به آن اصرار نماید ولی پاسخ مناسبی برای خواستههای زبانی خود دریافت نکند، اما هیچ گاه در مورد نیازهای وجودی پاسخ منفی نمیشنود، حتی کسی که در نهاد و فطرت خود خوی سرکشی و عناد دارد، همان را دریافت میدارد. گرچه در زبان درخواست مودت و رحمت و جمال نموده باشد. ([8])
روزی حضرتامام صادق7 آیهی: )أمّن یجیب المضطرّ اذا دعاه ...( را خواندند، شخصی از آن حضرت پرسید:
پس چرا خدا را میخوانیم و استجابت نمیبینیم؟ آن حضرت فرمود: شما کسی را میخوانید که نمیشناسید و چیزی را میخواهید که آن را فهم نمیکنید، داشتن حالت اضطرار عین دین است ودعای بسیار ـ زبانی ـ همراه با کوردلی نشانهی خواری است، کسی که دل و جانش را ذلیل و رام قدرت الهی ننموده است، با زبان دعا بر خدا فرمان میدهد و گمان میکند که دعا میخواند در صورتی که ـ پای از مرز عبودیت فراترنهاده و در محضر او ـ جسارت میکند. ([9])
و به همین خاطر حضرت امام حسن عسگری7 میفرماید: برای چیدن میوهای که نرسیده است شتاب مکن_اگر اندکی تحمل کنی _ زمان بهرهمندی از آن فرا میرسد و بدان که اداره کنندهی تو از ظرفیت و استعداد تو آگاه و به مصلحت تو آشناتر است. پس درتمامیامورخود به او و مصلحتاندیشی او اعتماد کن و پیشاپیش درخواست حاجت مکن تا مبادا دلتنگ شوی و دچار ناامیدی گردی. ([10])
اکنون براساس آن چه نوشته آمد؛ میتوان دریافت که چرا اهل سیر و سلوک دعای ذکری دارند اما سؤال و درخواست ندارند زیرا:
1. آنان میکوشند تا آینهی وجود خود را برای تابش فیض پاک نمایند تا استعداد و قابلیتها را بالا برند و زمینهی تجلی را آماده نمایند.
2. آنان به دلیل آن که به مراتبی از عبودیت نایل آمدهاند درخواست استعجالی و احتیاطی نمیکنند و سؤال امتثالی نیز گرچه عبادت است و گاهی بهآنرویمیآورنداما آنانترجیح میدهند تا عبادت برتر را برگزینند. حضرت امام صادق7 میفرماید: در حدیث قدسی آمده است که: «من شغل بذکری عن مسئلتی اعطیته افضل ما اعطی من سألنی».([11])
هر کس به دلیل اشتغال به ذکر من فرصت درخواست از من نیابد، بهترین بخششی را که به سائلانم میدهم به او خواهم داد. و به همین خاطر میگویند که ذکر سید الکلام است و خدای متعال در قرآن کریم در اشاره به واقعهی حضرت یونس میفرماید: )فاستجبنا له ونجیّناه من الغمّ ...( در صورتی که حضرت یونس جز ذکر حق و اعتراف به تقصیر درخواستی ننموده بود. و اگر به شمارش نیازها روی میآورند، نه به آن خاطر است که بر استعداد و قابلیت وجودی پیشی گیرند؛ بلکه همانگونه که حضرت امام صادق7 میفرماید: «خداوند از نیازهای بندگان خود آگاه است ولی دوست میدارد تا آنان یکایک خواستههایشان را برای او بشمرند.» ([12]) و شمارش نیازها را بهانهای برای همزبانی با محبوبشان سازند.
پینوشت:
[1]. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج 2، ص473، تهران دارالکتب الاسلامیة.
[2] . تفسیر صافی، ذیل سورهی بقره (2): 186.
[3] . بحارالانوار، ج 70، ص 248، ح 21.
[4] . طه (20): 7.
[5] . الرحمان (55): 29.
[6] . ابراهیم (14): 34.
[7] . مسند احمدبن حنبل، ج 1، ص 281.
[8] . ر.ک؛ محمدبن مرتضی فیضکاشانی، قرة العیون، ذیل کتاب الحقایق، ص 347 و شرح فصوص الحکم قیصری، فصّ شیئی، ص103– 100.
[9] . تفسیر صافی، ذیل سورهی بقره (2): 186.
[10] . احمدبن فهد حلی، عدة الداعی، ص 168، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیة.
[11] . الکافی، ج 2، ص 501.
[12] . محمد بن مرتضی فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ج 2، ص 301، جامعهی مدرسین، قم.
خلاصه آنکهموجودات عالم به اندازهی سعهی هستی خود «نعمت» دریافت میکنند و به اندازهی همان نعمت «حمد» خدا میگویند و از این رو پیامبر گرامی اسلام در تصویر عالم محشر میفرماید: در آن روز «لواء حمد» در دست من است و من حمدی خواهم گفت که اولین و آخرین چنین حمدی ننموده باشند.
هر کس به دلیل اشتغال به ذکر من فرصت درخواست از من نیابد، بهترین بخششی را که به سائلانم میدهم به او خواهم داد. و به همین خاطر میگویند که ذکر سید الکلام است.