آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

متن

در شماره­ی پیش آمده بود:
همه­ی آفرینش؛ دست نیاز به درگاه خداوند بی­نیاز دارند و هر یک به فراخور حال خود این فقر و نیاز را اظهار می­نمایند. انسان نیز گاهی نیازهایش را می­سنجد و برمی­گزیند و با زبان دعا و نیایش به استقبال آن می­رود.
صنفی دراثر طبع عجول خود نابهنگام درخواست نیاز می­کند و گروهی دیگر به دلیل آن که می­داند بخشی از تفضلات الهی را باید با دعا و درخواست به دست آورد، به دعا روی می­آورد تا چنان چه مستحق آن کمالات باشد، مقدمات احتیاطی را از دست ندهد، گرچه از مصلحت الهی اطلاع ندارد و از ظرفیت و قابلیت خود نیز جز در حد استعداد برای درخواست بی­خبر است.
و گروهی نیز نه عجول است و نه محتاط، بلکه در اثر امتثال امر حق به دعا می­پردازد و جز بندگی و فرمانبری همتی ندارد. اگر حالش اقتضای سؤال را داشته باشد؛ دعا می­کند و اگر فرمان سکوت دهد؛ لب می­بندد. مقال او تابع حال او و استجابت درخواست او نیز تابع تقدیر الهی است. زیرا که بنده­ی محض است و تابع دستور و در همه حال می­گوید: الهی اگر نخواستی داد، ندادی خواست.
و اینک ادامه­ی سخن:
«خواسته­های قلبی»
زبان گویای یک مستمند؛ دست­های نیازمند و نگاه عاجزانه و چهره­ی درهم تکیده­ی اوست و زبان حال گویاتر و رساتر از زبان گفتار است. واژه­ها در بیان حال تشنه کامان نارسا می­گردد و زبان به هنگام بازگو نمودن خواسته­های دل گنگ می­شود. در این مقام مشکل نیازمند نیافتن واژه­ی گویا و مناسب راز نیست، بلکه داشتن دل پر سوز و چشمان پر نیاز بسیار دشوارتر و به هنگام تأثیرگذاری گیراتر است.
امام صادق7 می­فرماید: دعایی که به هنگام غفلت دل خوانده می­شود به استجابت نمی­رسد. هر گاه به دعا روی آوردی دل را به همراه داشته باش و روی دل به جانب حق دار و یقین داشته باش که خواسته­ات برآورده است. ([1])
و در حدیثی دیگر می­فرماید: اگر کسی علاقه­مند آن است که هر چه می­خواهد عطایش کنند؛ امید از همه بردارد و جز به خدا امیدوار نباشد و اگر چنین حالت انقطاعی در حال او رخ نماید، هر چه بخواهد، خداوند به او ببخشد.([2])
دعا و ذکر زبانی حتی به صورت استعجالی و احتیاطی گرچه از تمامی مراتب دعا نازل­تر و چونان قالبی بی­روح می­نماید، اما می­تواند در اثر تداوم و تکرار باعث تحصیل سوز و گداز قلبی و یافتن روحیه­ی نیاز در انسان شود و زبان قلب را به درخواست و سؤال باز نماید و در اثر این تحول روانی مورد عنایت حق قرار گیرد که: «ان الله لاینظر الی صورکم و اعمالکم وانما ینظر الی قلوبکم»([3])
ما درون را بنگریم و حال را نی برون را بنگریم و قال ر
و نیز:
حاجت خود گر نگفتی آن فقیر او بدادی و بدانستی ضمیر
پیش او روشن ضمیر هرکسی
از فقیر و وامدار و مفلسی
هر چه در دل داشتی آن پشت خم
قدر آن دادی نه بسیار و نه کم
«خواسته­های وجودی»
خواسته­های قلبی و وجودی هر دو درونی است اما آن یکی سرّ خفی است و این دیگر سرّ اخفیٰ و خداوند در این آیه­ی شریفه به هر سه خواسته اشاره نموده و می­فرماید: )وان تجهر بالقول فانه یعلم السرّ واخفی(([4])
اگر سخن بر فراز کنی؛ او نهان و نهان­تر را می­داند یعنی او هم از خواسته­های زبانی و هم از خواسته­های قلبی و هم از خواسته­های وجودی آگاه است.
خواسته­های وجودی زبان قابلیت و استعداد است و فرق بین زبان حال و زبان استعداد آن است که زبان حال را بنده­ی نیازمند درمی­یابد و می­فهمد زیرا از انگیزه­ها و عوامل آن با خبر و از قلب خود آگاه است و چه بسا دیگران نیز با دیدن حالت روحی نیازمند، نیاز او را بخوانند و از خواسته­های او آگاهی یابند اما زبان استعداد آن چنان دقیق و ظریف است که آگاهی از آن ویژه­ی انسان کامل و عارف واصل است و از دسترس افراد نوپا و تازه کار و حتی صاحبدلان اهل حال بسیار دور و غیر قابل وصول است.
کسانی به خواسته­های وجودی پی می­برند که به حقایق پشت صحنه و ملکوت موجودات دسترسی داشته و با جدول قضا و تقدیر آشنا و از سرّ قدر با خبر باشند. اینان خواسته­های خود را تابع مقررات الهی قرار داده­اند و به همین خاطر از درخواست­های متفرق آسوده خاطرند و به جای دعا و درخواست، به رشد استعداد و گسترش ظرفیت وجود و تطهیر از وابستگی­ها و تعلقات می­پردازند تا آینه­ی وجودشان توان دریافت تجلیات را داشته باشد.
«گستره­ی دعا در هستی»
هر یک از آفریدگان خدای متعال نیازهای خود را با زبان استعداد و قابلیت از آفریدگار خود می­طلبند و هر بار که خواسته­های آنان به اجابت می­رسد و نیازشان برآورده می­شود، استعداد تازه و قابلیت افزوده­ای برای دریافت عنایتی تازه­تر می­یابند و این داد و ستد نمایشگر رابطه­ی پروردگار قادر مهربان با پروردگان سفره­ی بی­کران اوست که: )یسأله من فی السمٰوات والارض کلّ یوم هو فی شأن(([5])؛ «هر که در آسمان و زمین است از او درخواست می­کند، هر زمان او در کاری است و او خود هر لحظه همگان را فرا می­خواند تا در تعالی و رشد گامی فراتر گذارند.»
یکایک مخلوقات الهی؛ کلمات کتاب وجود و جلوه­گاه نامی از اسماء حسنای خدایند و به تناسب شأن و نیاز خود اظهار نیاز می­کنند و مطابق همان نام پاسخ می­شنوند. نیازمندان نام «یا غنی یا مغنی» را می­خوانند و بیماران «یا شافی» می­گویند و ستمدیدگان فریاد «یا منتقم» سر می­دهند و ... هر ذره از ذرات این هستی با زبان حال و استعداد به نامی از نام­های خالق خود مترنم است، چه خود بداند یا نداند و خواسته­های همگان نیز بر طبق ظرفیت و استعدادشان برآورده است زیرا )و اتاکم من کلّ ما سألتموه(([6]) و هیچ کس در این مقام نا امید و دست خالی بر نمی­گردد.
خلاصه آن که موجودات عالم به اندازه­ی سعه­ی هستی خود «نعمت» دریافت می­کنند و به اندازه­ی همان نعمت «حمد» خدا می­گویند و از این رو پیامبر گرامی اسلام در تصویر عالم محشر می­فرماید: در آن روز «لواء حمد» در دست من است و من حمدی خواهم گفت که اولین و آخرین چنین حمدی ننموده باشند. ([7]) زیرا همان­گونه که استعداد وجودی آن بزرگوار برای هیچ موجودی قابل وصول نیست حمد او نیز منحصر به مقام ویژه­ی اوست. سلام الله علیه و علی اهل بیته المعصومین.
البته ممکن است انسان جاهلی در خواستی مغایر با ظرفیت و استعداد خود بر زبان آورد و به آن اصرار نماید ولی پاسخ مناسبی برای خواسته­های زبانی خود دریافت نکند، اما هیچ گاه در مورد نیازهای وجودی پاسخ منفی نمی­شنود، حتی کسی که در نهاد و فطرت خود خوی سرکشی و عناد دارد، همان را دریافت می­دارد. گرچه در زبان درخواست مودت و رحمت و جمال نموده باشد. ([8])
روزی حضرت­امام صادق7 آیه­ی: )أمّن یجیب المضطرّ اذا دعاه ...( را خواندند، شخصی از آن حضرت پرسید:
پس چرا خدا را می­خوانیم و استجابت نمی­بینیم؟ آن حضرت فرمود: شما کسی را می­خوانید که نمی­شناسید و چیزی را می­خواهید که آن­ را فهم نمی­کنید، داشتن حالت اضطرار عین دین است ودعای بسیار ـ زبانی ـ همراه با کوردلی نشانه­ی خواری است، کسی که دل و جانش را ذلیل و رام قدرت الهی ننموده است، با زبان دعا بر خدا فرمان می­دهد و گمان می­کند که دعا می­خواند در صورتی ­که ـ پای­ از مرز عبودیت فراترنهاده­ و در محضر او ـ جسارت می­کند. ([9])
و به همین خاطر حضرت امام حسن عسگری7 می­فرماید: برای چیدن میوه­ای که نرسیده است شتاب مکن_اگر اندکی تحمل کنی _ زمان بهره­مندی از آن فرا می­رسد و بدان که اداره کننده­ی تو از ظرفیت و استعداد تو آگاه و به مصلحت تو آشناتر است. پس درتمامی­امورخود به او و مصلحت­اندیشی او اعتماد کن و پیشاپیش درخواست حاجت مکن تا مبادا دل­تنگ شوی و دچار ناامیدی گردی. ([10])
اکنون براساس آن چه نوشته آمد؛ می­توان دریافت که چرا اهل سیر و سلوک دعای ذکری دارند اما سؤال و درخواست ندارند زیرا:
1. آنان می­کوشند تا آینه­ی وجود خود را برای تابش فیض پاک نمایند تا استعداد و قابلیت­ها را بالا برند و زمینه­ی تجلی را آماده نمایند.
2. آنان به دلیل آن که به مراتبی از عبودیت نایل آمده­اند درخواست استعجالی و احتیاطی نمی­کنند و سؤال امتثالی نیز گرچه عبادت است و گاهی به­آن­روی­می­آورنداما آنان­ترجیح می­دهند تا عبادت برتر را برگزینند. حضرت امام صادق7 می­فرماید: در حدیث قدسی آمده است که: «من شغل بذکری عن مسئلتی اعطیته افضل ما اعطی من سألنی».([11])
هر کس به دلیل اشتغال به ذکر من فرصت درخواست از من نیابد، بهترین بخششی را که به سائلانم می­دهم به او خواهم داد. و به همین خاطر می­گویند که ذکر سید الکلام است و خدای متعال در قرآن کریم در اشاره به واقعه­ی حضرت یونس می­فرماید: )فاستجبنا له ونجیّناه من الغمّ ...( در صورتی که حضرت یونس جز ذکر حق و اعتراف به تقصیر درخواستی ننموده بود. و اگر به شمارش نیازها روی می­آورند، نه به آن خاطر است که بر استعداد و قابلیت وجودی پیشی گیرند؛ بلکه همانگونه که حضرت امام صادق7 می­فرماید: «خداوند از نیازهای بندگان خود آگاه است ولی دوست می­دارد تا آنان یکایک خواسته­هایشان را برای او بشمرند.» ([12]) و شمارش نیازها را بهانه­ای برای همزبانی با محبوبشان سازند.
پی­نوشت:
[1]. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج 2، ص473، تهران دارالکتب الاسلامیة.
[2] . تفسیر صافی، ذیل سوره­ی بقره (2): 186.
[3] . بحارالانوار، ج 70، ص 248، ح 21.
[4] . طه (20): 7.
[5] . الرحمان (55): 29.
[6] . ابراهیم (14): 34.
[7] . مسند احمدبن حنبل، ج 1، ص 281.
[8] . ر.ک؛ محمدبن مرتضی ­فیض­کاشانی، قرة العیون، ذیل­ کتاب­ الحقایق، ص 347 و شرح فصوص­ ­الحکم قیصری، فصّ­ شیئی، ص103– 100.
[9] . تفسیر صافی، ذیل سوره­ی بقره (2): 186.
[10] . احمدبن فهد حلی، عدة الداعی، ص 168، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیة.
[11] . الکافی، ج 2، ص 501.
[12] . محمد بن مرتضی فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ج 2، ص 301، جامعه­ی مدرسین، قم.
خلاصه آن­که­موجودات عالم به اندازه­ی سعه­ی هستی خود «نعمت» دریافت می­کنند و به اندازه­ی همان نعمت «حمد» خدا می­گویند و از این رو پیامبر گرامی اسلام در تصویر عالم محشر می­فرماید: در آن روز «لواء حمد» در دست من است و من حمدی خواهم گفت که اولین و آخرین چنین حمدی ننموده باشند.
هر کس به دلیل اشتغال به ذکر من فرصت درخواست از من نیابد، بهترین بخششی را که به سائلانم می­دهم به او خواهم داد. و به همین خاطر می­گویند که ذکر سید الکلام است.

تبلیغات