نگاهی دیگر
آرشیو
چکیده
متن
خوانندگان عزیز نشریه، مطلبی که در ذیل میآید قسمتی از مقالهی «از قرآن دور ماندهایم» که در شمارهی اول جا افتاده است، میباشد. برای جبران این نقیصه تمام مطلب اعم از ستون حذف شده و قبل و بعد از آن تحت عنوان «رجوع نکردن به امامان در بُعد علمی و عملی» تقدیم میگردد.
امید است نویسندهی محترم سرکار خانم زهرا شفیعی عذر خواهی ما را پذیرا باشند.
رجوع نکردن به امامان در بُعد علمی و عملی
از دیگر مراتب مهجور کردن قرآن، عدم رجوع به ائمه: برای رسیدن به مراد قرآن است، و این شامل دو بعد است: علمی و عملی.
بعد علمی؛ نتیجه آفت قبلی یعنی اعتماد به فهم خود است. برای فهم آیات یا اساساً رجوعی به روایات نداریم و یا آن که اهمیت و بهای لازم را به آن نمیدهیم. طرفه این که در بحث تفسیری آخر کار اشاره کوتاهی به یک روایت میشود. اما اگر از ابتدا نگاهی به روایات داشته باشیم، ممکن است مسیر فکر ما اساساً تغییر کند. خداوند میفرماید: )فبشّر عباد الّذین یستمعون القول فیتّبعون أحسنه؛(([1]) بشارت ده بندگانم را که به سخن [حق] گوش میکنند و از بهترین آن پیروی مینمایند.» امروزه معمولاً این آیه را به معنای شنیدن و تحمل هر سخنی، گر چه اقوال باطل میگیرند. حال آن که اطلاق «القول» بر هر گفته، حتی بر حرفهای باطل، بسیار مشکل است. بعضی از مفسران «القول» را بر کلامی که به رشد هدایت کند، معنا کردهاند. افزون بر این که پیروی از «قول احسن» متضمن آن است که قول غیر متبوع و پیروی نشده «حسن» باشد، تا «احسن» که صفت تفضیلی است، به جا استعمال شده باشد. حال اگر به روایات مراجعه کنیم، میبینیم یک روایت میفرماید: «خداوند در کتابش اهل عقل و فهم را بشارت داده»([2]) واضح است که خردمندان به باطل گوش نمیکنند.
روایت دیگر آیه را بر تبعیت به نحو احسن (پیروی به گونهی شایسته) معنا کرده است.
امام صادق7 دربارهی)الذین یستعمون القول ...( فرمود:
«هو الرّجل یسمع الحدیث فیحدث به کما سمعه لایزید فیه و لاینقص منه؛([3]) مراد کسی است که «حدیث» را میشنود و همان طور که شنیده است روایت میکند؛ نه به آن اضافه میکند و نه از آن کم.»
ما مأمور به سؤال از اهل ذکر شدهایم. «فسئلوا أهل الذکر ان کنتم لا تعلمون؛([4]) اگر نمیدانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید.» اهل ذکر اهل بیت: هستند.([5])
ذیل آیهی )قال الّذی عنده علم من الکتاب...(([6]) از امام صادق روایت شده: «وعندنا والله علم ا لکتاب کلّه؛([7]) قسم به خداوند! علم کتاب تمامش نزد ماست.»
امیرالمؤمنین7 فرمود: «ذلک القرآن فاستنطقوه ولن ینطق لکم أخبرکم عنه أنّ فیه علم ما مضی و علم ما یأتی إلی یوم القیامة ... فلو سألتمونی عنه لعلّمتکم؛([8]) این قرآن را به حرف در آورید اما هرگز برای شما حرف نخواهد زد. من از آن خبر میدهم که علم گذشتگان و علم آن چه خواهد آمد تا روز قیامت در آن است ... اگر از من بپرسید به شما خواهم آموخت.»
امام صادق7 خطاب به شخصی که ادعای علم به قرآن میکرد، فرمود: «... ما أریٰک تعرف من کتابه حرفاً؛([9]) فکر نمیکنم از کتاب خدا حرفی بدانی.»
گاهی یک روایت دریچهی وسیعی به روی انسان باز میکند که قبل از برخورد به روایت، فهم آن به ذهن انسان خطور نمیکرد، مانند احادیثی که بهشت و چیزهای پاکیزه و طاعات را به حضرت رسول9 و ائمه: و ولایت آنها تأویل میکند و جهنم و آتش و بدیها و کوری و ظلمت را به دشمنان آنان.
نیز مرگ و هلاک را به گمراهی از ولایت، غذای جسمی را به غذای روحی و آب و نور را به علم تأویل مینماید. این گونه روایات دریایی از علم را در مقابل انسان قرار میدهد؛ علمی که انسان را به سعادت راهنمایی میکند و پاسخ هر سؤالی را در خود دارد. قاعده و اصلی را به دست انسان میدهد که هر فرعی به آن قابل بازگشت است و دوای هر دردی در آن است.
برای تبرک و تیمّن به یک حدیث اشاره میکنیم: «کنّا عند أبی عبدالله7 فقال رجل فی المجلس أسأل الله الجنة فقال أبو عبدالله7: أنتم فی الجنة فاسألوا الله أن لا یخرجکم منها، فقلنا: جعلنا فداک، نحن فی الدّنیا، فقال: ألستم تقرّون بامامتنا؟ قالوا: نعم، فقال: هذا معنی الجنّة الّذی من أقر به کان فی الجّنة فاسألوا الله أن لا یسلبکم؛([10]) راوی میگوید: نزد امام صادق7بودیم، کسی در مجلس گفت: از خداوند بهشت میطلبم. امام صادق7 فرمود: شما را در بهشتید. پس از خدا بخواهید شما را از آن جا بیرون نکند. عرض کردیم: فدایتان گردیم، ما در دنیا هستیم [چطور میشود در بهشت باشیم.] حضرت فرمود: آیا به امامت ما اقرار ندارید؟ گفتند: آری. پس امام7 فرمود: این معنای بهشتی است که هر کس به آن اقرار کرد، در بهشت است، پس از خداوند بخواهید شما را از آن محروم نکند.
بسیاری از اوقات به یک معنای ظاهری از قرآن اکتفا میکنیم و از احتمالات دیگر صرف نظر مینماییم و به معنای باطنی و تأویلاتی که از ائمه: رسیده است، توجهی نداریم.
رسول اکرم9 فرمود: «انّ القرآن ذلول ذو وجوه فاحملوه علی أحسن الوجوه؛ ([11]) قرآن انعطاف دارد و احتمالات مختلف برمیدارد، پس آن را بر نیکوترین وجوه حمل کنید.»
امام صادق7 دربارهی آیه )الذین یصلون ما أمر الله به أن یوصل ...( فرمود: «هذه نزلت فی رحم آل محمد9 و قد یکون فی قرابتک فلا تکونن ممّن یقول الشیء إنه فی شیء واحد؛([12]) این آیه در مورد صله رحم با آل محمد9 نازل شده و گاه مراد، خویشاوندان است. پس از کسانی که میگویند [آیه] فقط در مورد یک چیز است و بس، مباش.» یعنی میشود آیه ناظر به چند موضوع باشد.
بُعد عملی؛ یعنی کنار گذاشتن عترت از لحاظ عملی و جدا کردن ثقلین از هم. حضرت رسول اکرم9 فرمود:
«إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی؛([13]) در میان شما دو امر وزین باقی میگذارم: کتاب خدا و عترتم را.»
این دو ثقل که میان ما به امانت گذاشته شده برای این است که از آنها پیروی کنیم. تبعیت از عترت، تأسی کردن به آنها در عمل است. کنار گذاشتن عترت فقط به غصب یا انکار حق آنها نیست، بلکه تأسی نجستن به آنان نیز کنار گذاشتن آنان، در نتیجه کنار گذاشتن قرآن است.
در ذیل آیه اصلی مورد بحث که در ابتدای مقاله ذکر شد، حدیثی طولانی از حضرت7 نقل شده است که ضمن آن میفرماید: «فأنا الذکر الّذی ضلّ عنه و السّبیل الّذی عنه مال والایمان الّذی به کفر و القرآن الّذی إیاه هجر و الدین الّذی به کذب؛([14]) من همان ذکرم که از آن گمراه شدند و راهی هستم که از آن منحرف شدند وایمانی هستم که به آن کفر ورزیده شد. من قرآنی هستم که متروک ماند و دینی هستم که مورد تکذیب واقع شد.»
هم چنین از امام باقر7 نقل شده: رسول خدا9 فرمود:
«أنا أول وافد علی العزیز الجبار یوم القیامة و کتابه و أهل بیتی ثم أمتی ثم أسألهم ما فعلتم بکتاب الله و بأهل بیتی؛([15]) من اولین کسی هستم که روز قیامت بر خدای عزیز و جبار با کتابش و اهل بیتم وارد میشوم. سپس امتم [وارد شوند.] پس از ایشان میپرسم با کتاب خدا و اهل بیت من چه کردید.»
آری راه سعادت و خوشبختی، تأسی (الگوگیری) به نبی اکرم9 و اهل بیتش: در عمل است.
به امید آن روز که همه روی به قرآن آوریم و گمشده خود را در آن جوییم و چون سرگشتگان برای دوای دردهای خود به همه جا سر نکشیم جز به قرآن. )أولم یکفهم أنا أنزلنا علیک الکتاب یتلی علیهم؛(([16]) «آیا این کتاب که بر تو نازل کردهایم تا برایشان بخوانی برای آنها کافی نیست؟!»
پینوشت:
1. زمر (39): 17 و 18.
2. نور الثقلین، ج 4، ص 482، ح 33.
3. همان، ح 34 و تفسیر البرهان، ج4، ص 72، ح 5.
4. نحل (16): 43.
5 . نور الثقلین، ج 3، ص 55، ح 87 الی 103.
6 . نمل (27): 40.
7. کافی، ج 1، کتاب الحجة باب انه لم یجمع القرآن ...، ح 5.
8 . همان، ص 60 . باب الرد الی الکتاب و السنة.
9 . مقدمه تفسیر البرهان، ص 16.
[10] . محاسن برقی، ج 1، ص 161، ح 105.
[11] . عوالی اللئالی، ج 4، ص 104 و مقدمه تفسیر البرهان، ص 4.
[12] . کافی، ج 2، ص 156، باب صله الرحم.
[13] . مستدرک, ج 3, ص 355.
[14] . تفسیر البرهان، ج3، ص 166، ح 1.
[15] . نورالثقلین، ج 4، ص 13، ح 48 و کافی، کتاب فضل القرآن، ح 4.
[16] . عنکبوت (29): 51 .
امید است نویسندهی محترم سرکار خانم زهرا شفیعی عذر خواهی ما را پذیرا باشند.
رجوع نکردن به امامان در بُعد علمی و عملی
از دیگر مراتب مهجور کردن قرآن، عدم رجوع به ائمه: برای رسیدن به مراد قرآن است، و این شامل دو بعد است: علمی و عملی.
بعد علمی؛ نتیجه آفت قبلی یعنی اعتماد به فهم خود است. برای فهم آیات یا اساساً رجوعی به روایات نداریم و یا آن که اهمیت و بهای لازم را به آن نمیدهیم. طرفه این که در بحث تفسیری آخر کار اشاره کوتاهی به یک روایت میشود. اما اگر از ابتدا نگاهی به روایات داشته باشیم، ممکن است مسیر فکر ما اساساً تغییر کند. خداوند میفرماید: )فبشّر عباد الّذین یستمعون القول فیتّبعون أحسنه؛(([1]) بشارت ده بندگانم را که به سخن [حق] گوش میکنند و از بهترین آن پیروی مینمایند.» امروزه معمولاً این آیه را به معنای شنیدن و تحمل هر سخنی، گر چه اقوال باطل میگیرند. حال آن که اطلاق «القول» بر هر گفته، حتی بر حرفهای باطل، بسیار مشکل است. بعضی از مفسران «القول» را بر کلامی که به رشد هدایت کند، معنا کردهاند. افزون بر این که پیروی از «قول احسن» متضمن آن است که قول غیر متبوع و پیروی نشده «حسن» باشد، تا «احسن» که صفت تفضیلی است، به جا استعمال شده باشد. حال اگر به روایات مراجعه کنیم، میبینیم یک روایت میفرماید: «خداوند در کتابش اهل عقل و فهم را بشارت داده»([2]) واضح است که خردمندان به باطل گوش نمیکنند.
روایت دیگر آیه را بر تبعیت به نحو احسن (پیروی به گونهی شایسته) معنا کرده است.
امام صادق7 دربارهی)الذین یستعمون القول ...( فرمود:
«هو الرّجل یسمع الحدیث فیحدث به کما سمعه لایزید فیه و لاینقص منه؛([3]) مراد کسی است که «حدیث» را میشنود و همان طور که شنیده است روایت میکند؛ نه به آن اضافه میکند و نه از آن کم.»
ما مأمور به سؤال از اهل ذکر شدهایم. «فسئلوا أهل الذکر ان کنتم لا تعلمون؛([4]) اگر نمیدانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید.» اهل ذکر اهل بیت: هستند.([5])
ذیل آیهی )قال الّذی عنده علم من الکتاب...(([6]) از امام صادق روایت شده: «وعندنا والله علم ا لکتاب کلّه؛([7]) قسم به خداوند! علم کتاب تمامش نزد ماست.»
امیرالمؤمنین7 فرمود: «ذلک القرآن فاستنطقوه ولن ینطق لکم أخبرکم عنه أنّ فیه علم ما مضی و علم ما یأتی إلی یوم القیامة ... فلو سألتمونی عنه لعلّمتکم؛([8]) این قرآن را به حرف در آورید اما هرگز برای شما حرف نخواهد زد. من از آن خبر میدهم که علم گذشتگان و علم آن چه خواهد آمد تا روز قیامت در آن است ... اگر از من بپرسید به شما خواهم آموخت.»
امام صادق7 خطاب به شخصی که ادعای علم به قرآن میکرد، فرمود: «... ما أریٰک تعرف من کتابه حرفاً؛([9]) فکر نمیکنم از کتاب خدا حرفی بدانی.»
گاهی یک روایت دریچهی وسیعی به روی انسان باز میکند که قبل از برخورد به روایت، فهم آن به ذهن انسان خطور نمیکرد، مانند احادیثی که بهشت و چیزهای پاکیزه و طاعات را به حضرت رسول9 و ائمه: و ولایت آنها تأویل میکند و جهنم و آتش و بدیها و کوری و ظلمت را به دشمنان آنان.
نیز مرگ و هلاک را به گمراهی از ولایت، غذای جسمی را به غذای روحی و آب و نور را به علم تأویل مینماید. این گونه روایات دریایی از علم را در مقابل انسان قرار میدهد؛ علمی که انسان را به سعادت راهنمایی میکند و پاسخ هر سؤالی را در خود دارد. قاعده و اصلی را به دست انسان میدهد که هر فرعی به آن قابل بازگشت است و دوای هر دردی در آن است.
برای تبرک و تیمّن به یک حدیث اشاره میکنیم: «کنّا عند أبی عبدالله7 فقال رجل فی المجلس أسأل الله الجنة فقال أبو عبدالله7: أنتم فی الجنة فاسألوا الله أن لا یخرجکم منها، فقلنا: جعلنا فداک، نحن فی الدّنیا، فقال: ألستم تقرّون بامامتنا؟ قالوا: نعم، فقال: هذا معنی الجنّة الّذی من أقر به کان فی الجّنة فاسألوا الله أن لا یسلبکم؛([10]) راوی میگوید: نزد امام صادق7بودیم، کسی در مجلس گفت: از خداوند بهشت میطلبم. امام صادق7 فرمود: شما را در بهشتید. پس از خدا بخواهید شما را از آن جا بیرون نکند. عرض کردیم: فدایتان گردیم، ما در دنیا هستیم [چطور میشود در بهشت باشیم.] حضرت فرمود: آیا به امامت ما اقرار ندارید؟ گفتند: آری. پس امام7 فرمود: این معنای بهشتی است که هر کس به آن اقرار کرد، در بهشت است، پس از خداوند بخواهید شما را از آن محروم نکند.
بسیاری از اوقات به یک معنای ظاهری از قرآن اکتفا میکنیم و از احتمالات دیگر صرف نظر مینماییم و به معنای باطنی و تأویلاتی که از ائمه: رسیده است، توجهی نداریم.
رسول اکرم9 فرمود: «انّ القرآن ذلول ذو وجوه فاحملوه علی أحسن الوجوه؛ ([11]) قرآن انعطاف دارد و احتمالات مختلف برمیدارد، پس آن را بر نیکوترین وجوه حمل کنید.»
امام صادق7 دربارهی آیه )الذین یصلون ما أمر الله به أن یوصل ...( فرمود: «هذه نزلت فی رحم آل محمد9 و قد یکون فی قرابتک فلا تکونن ممّن یقول الشیء إنه فی شیء واحد؛([12]) این آیه در مورد صله رحم با آل محمد9 نازل شده و گاه مراد، خویشاوندان است. پس از کسانی که میگویند [آیه] فقط در مورد یک چیز است و بس، مباش.» یعنی میشود آیه ناظر به چند موضوع باشد.
بُعد عملی؛ یعنی کنار گذاشتن عترت از لحاظ عملی و جدا کردن ثقلین از هم. حضرت رسول اکرم9 فرمود:
«إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی؛([13]) در میان شما دو امر وزین باقی میگذارم: کتاب خدا و عترتم را.»
این دو ثقل که میان ما به امانت گذاشته شده برای این است که از آنها پیروی کنیم. تبعیت از عترت، تأسی کردن به آنها در عمل است. کنار گذاشتن عترت فقط به غصب یا انکار حق آنها نیست، بلکه تأسی نجستن به آنان نیز کنار گذاشتن آنان، در نتیجه کنار گذاشتن قرآن است.
در ذیل آیه اصلی مورد بحث که در ابتدای مقاله ذکر شد، حدیثی طولانی از حضرت7 نقل شده است که ضمن آن میفرماید: «فأنا الذکر الّذی ضلّ عنه و السّبیل الّذی عنه مال والایمان الّذی به کفر و القرآن الّذی إیاه هجر و الدین الّذی به کذب؛([14]) من همان ذکرم که از آن گمراه شدند و راهی هستم که از آن منحرف شدند وایمانی هستم که به آن کفر ورزیده شد. من قرآنی هستم که متروک ماند و دینی هستم که مورد تکذیب واقع شد.»
هم چنین از امام باقر7 نقل شده: رسول خدا9 فرمود:
«أنا أول وافد علی العزیز الجبار یوم القیامة و کتابه و أهل بیتی ثم أمتی ثم أسألهم ما فعلتم بکتاب الله و بأهل بیتی؛([15]) من اولین کسی هستم که روز قیامت بر خدای عزیز و جبار با کتابش و اهل بیتم وارد میشوم. سپس امتم [وارد شوند.] پس از ایشان میپرسم با کتاب خدا و اهل بیت من چه کردید.»
آری راه سعادت و خوشبختی، تأسی (الگوگیری) به نبی اکرم9 و اهل بیتش: در عمل است.
به امید آن روز که همه روی به قرآن آوریم و گمشده خود را در آن جوییم و چون سرگشتگان برای دوای دردهای خود به همه جا سر نکشیم جز به قرآن. )أولم یکفهم أنا أنزلنا علیک الکتاب یتلی علیهم؛(([16]) «آیا این کتاب که بر تو نازل کردهایم تا برایشان بخوانی برای آنها کافی نیست؟!»
پینوشت:
1. زمر (39): 17 و 18.
2. نور الثقلین، ج 4، ص 482، ح 33.
3. همان، ح 34 و تفسیر البرهان، ج4، ص 72، ح 5.
4. نحل (16): 43.
5 . نور الثقلین، ج 3، ص 55، ح 87 الی 103.
6 . نمل (27): 40.
7. کافی، ج 1، کتاب الحجة باب انه لم یجمع القرآن ...، ح 5.
8 . همان، ص 60 . باب الرد الی الکتاب و السنة.
9 . مقدمه تفسیر البرهان، ص 16.
[10] . محاسن برقی، ج 1، ص 161، ح 105.
[11] . عوالی اللئالی، ج 4، ص 104 و مقدمه تفسیر البرهان، ص 4.
[12] . کافی، ج 2، ص 156، باب صله الرحم.
[13] . مستدرک, ج 3, ص 355.
[14] . تفسیر البرهان، ج3، ص 166، ح 1.
[15] . نورالثقلین، ج 4، ص 13، ح 48 و کافی، کتاب فضل القرآن، ح 4.
[16] . عنکبوت (29): 51 .