راهکارهای گرایش جامعه به دینداری
آرشیو
چکیده
متن
جهان امروز شاهد پا گرفتن و ریشه دواندن مکاتب مختلفی است که هر کدام به زبانی مدعی نجات و هدایت و احقاق حقوق بشریت هستند. از آن جایی که تکوین خلقت انسان به گونهای است که هیچ اندیشهای را جبراً نمیپذیرد، این گروهها برای اشاعه و حاکم کردن اندیشههای خود، به جای تحمیل نظرات، به بررسی شیوههای تقریب آراء مردم به آراء خود رو آوردهاند و در کنار آن، همزمان از ایجاد جاذبه و باور قلبی نسبت به این افکار نیز غافل نیستند. جذب قلوب مردم در مقدمه و در مؤخرهی تلاش برای تأثیرگذاری بر افکار آنان صورت میگیرد، چرا که حداقل نتیجهای که از جذب و انجذاب حاصل میشود ایجاد همانندی و همگونی و همشکلی در فرد مجذوب نسبت به عامل جذب کننده است.
از میان همه این مکاتب که افکار و دلها را به خود جلب و جذب میکنند، مکاتب مذهبی به حکم ریشه داشتن مذهب در فطرت، جایگاه برجستهای دارند. اما توجه به این نکتهی دقیق حائز اهمیت فراوانی است که امور فطری نیازمند رشد و پرورش و مراقبت شایسته و بایسته هستند و الا تحت فشار غرایز و شهوات، دسیسه و مدفون و یا در تاریک و روشن فتنهها و فریبها به مسیرهای انحرافی کشیده خواهند شد.
در این میان رسالت همه متعهدان درد آشنا و دین مدار، بررسی راهکارهای «مناسب» و «مؤثر» در شکوفایی و حفظ سرمایههای فطری و در رأس همه آنها، احساس و تعهد مذهبی در بین مردم است و ناگفته پیداست که اگر هرچه سریعتر و بهینهتر اقدامات لازم در این قلمرو انجام نگیرد، دشمنان بشریت با استفاده از شیوههای مخرب و پر جاذبهی خود، سرمایههای عظیم جامعه اسلامیمان را مجذوب فرهنگ خویش نموده و از دامن پر مهر اسلام عزیز بیرون خواهند کشید و بالطبع با جایگزینی جاذبههای غیر دینی و ایجاد زاویه انحراف در مسیر نسلهای جوان، دین از متن زندگی به حاشیه رانده خواهد شد و صد البته یک دین سلیقهای و حاشیهای هرگز نمیتواند قانون و مدار زندگی و مبنای حرکتها و قضاوتها و آراء و اندیشهها و مجاهدات و بینش و منش مردم یک جامعه اسلامی قرار گیرد.
و اما دین چگونه میتواند چهره جذاب خود را به نمایش بگذارد و دلها را با جاذبهی هرچه تمامتر در تصرف خویش درآورد؟ در دنبالهی کلام به بررسی چند عامل اساسی و مهم در این راستا خواهیم پرداخت:
عوامل جذب کنندهی مردم به گرایشهای دینی، به دو گروه عمده تقسیم میشوند:
ـ عواملی که مردم را مستقیماً مجذوب دین میکنند.
ـ عواملی که مردم را مجذوب متدینان و اهل ایمان میکنند و از این طریق مردم جذب ایمان و مذهب میشوند، به نحوی که باور و محبت به یاری خداوند در این شماره به بخش اول این عوامل میپردازیم: نسبت به این افراد، آنان را به باور و محبت دین خواهد کشاند.
الف) اسباب گرایش مردم به دین از راه تعالیم و محتوای خود دین
1) معرفت:
پیغمبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) دین را راهی معرفی میکند که باید از روی شناخت و معرفت آن را طی کرد و میفرماید: «قل هذه سبیلی أدعوا إلی الله علی بصیره أنا و من اتبعنی»(1)؛ «بگو: این است راه من، که من و هر کس پیروی ام کرد با بینایی به سوی خدا دعوت میکنیم...»
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است تا با دادن شناخت صحیح به مردم، باور صحیح را القا کند چرا که باور ریشهدار، فرع معرفت است. در حیثی از امام صادق (علیهالسلام) آمده است: «الحب فرع المعرفه(2)؛ محبت برگرفته از معرفت است.»
اگر مردم با عقل و استدلال و نه با شیوههای خالی از منطق و حجت عقلی چیزی را بپذیرند، بدان پایبند و دلبسته نیز خواهند شد، لذا قدم اول در ایجاد محبت، ایجاد شناخت در مردم است.
2) نفعرسان و پاسخگو بودن به نیازها؛
زمانی مردم احساس نیاز به حضور دین در عرصههای مختلف زندگی خود میکنند که دین را گرهگشای مشکلات نظری و عملی خود ببینند. رو آوردن مردم به آموزش و ترویج علوم تجربی و ریاضی و غیره به جهت درک منفعت محسوس آنهاست و بدون احساس منفعت هیچ گرایشی ایجاد نمیشود. خداوند متعال در انتهای آیه 17 سوره رعد میفرماید:
«... و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض...»؛ «ولی آنچه به مردم سود میرساند در زمین [باقی] میماند...»
اگر چیزی مفید و فایده رسان باشد اما مردم از فواید آن سر در نیاورند یا منافع آن قابل دستیابی و در دسترس به نظر نرسد (به اصطلاح نسیه باشد) باز هم در اجتماع منزوی و متروک خواهد شد.
دین باید در همهی سطوح توانایی خود را در رفع نیازمندیها به نمایش بگذارد نه ان که به نظر بیاید کارکرد آن در مسایل فکری و اخلاقی منحصر شده است. مزلو در یک تقسیمبندی، سلسله مراتب نیازها را چنین طبقهبندی کرده است: نیازهای فیزیولوژیکی (گرسنگی، تشنگی و ...)، نیاز به امنیت، نیاز تعلق داشتن و محبت، عزت نفس، نیازهای شناختی (دانستن، فهمیدن، جستجو کردن و ...)، ذوقی و هنری (نظم، زیبایی و ...) و در نهایت نیاز به خودشکوفایی.(3)
اگر دین نتواند از طریق ایجاد عدالت اجتماعی و نظم و ساماندهی به امور فردی و اجتماعی پاسخگوی نیازهای اولیه باشد، مخاطبان خود را در دعوت به نیازهای برتری چون خودشکوفایی تا حد زیادی از دست خواهد داد. داشتن رفاه نسبی و عدالت طبقاتی جزو نخستین مطالبات و خواستههای انسانهاست و دین باید عملاً بتواند مشکلات مردم از جمله مشکلات اقتصادی، خانوادگی، معیشتی، روحی و روانی و جسمی و غیره را به خوبی ارزیابی و حل و فصل نماید و راهکارهای مشخص و عملی ارائه دهد.
اگر نتوان کاربرد دین را برای مردم ملموس کرد، در حد ذهنیات دور از دسترس و گاهی حتی ناممکن فرض خواهد شد که صرفاً به کار عالم دیگر میخورد، چرا که برای حل مشکلات این دنیا مؤثر نیست و چه نیکو امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) فرمودند: «علم لا ینفع کدواء لا ینجع؛ (4) علمی که نفع نبخشد چون دارویی است که اثر نبخشد.»
3) لذت بخش بودن:
نیاز در انسان دردی ایجاد میکند که برآورده شدنش به احساس لذت میانجامد. تعالیم دینی ما را از لذت نهی نمیکنند بلکه به سوی لذتهای بالاتر و ارزشمندتری چون بهشتی شدن و کسب مدارج متعالی انسانی هدایت میکنند. بهشت خود محل رفع نیازها بسته به مراتب انسانهاست. پس در واقع لذت طرد نمیشود، بزرگ میشود و لذت بردن از دین، خود یکی از علل روی آوردن مردم به آن خواهد بود از همین رو مجالس مذهبی از بهترین مکانهایی هستند که میتوانند لذت مکالمه با خداوند و دعا و انس با قرآن و اهل بیت (علیهمالسلام) را به کامها بچشانند.
4) استفاده از هنر:
پیام دین بلندترین و مهمترین پیامی است که باید به مردم ابلاغ شود. حق آن است که در این ابلاغ از هنرهای نمایشی، صوتی و تصویری، فنون خطابه و شعرسرایی بهره جست. در این میان برای نمایش هنرمندانه پیام دین، تلویزیون به عنوان رسانه همگانی وسیله بسیار مطلوبی است زیرا هم تصویر زیبا هم صدا و آهنگ دلنشین و هم پیام احساس برانگیز را میتوان از طریق برنامههای آن به خدمت گرفت. همچنان که قرآن کریم برای رساندن پیام خود در داستانها از هنرهای تجسمی و نمایشی و کلامی مدد جسته است.
حضرت زهرا (علیهاالسلام) آن گاه که کودکان خود را به بازی میگرفت و به تربیت روحی و پرورشی جسمی آنان میپرداخت، در قالب اشعار ادیبانهای مطلب را در ذهن آنها جا میانداخت. مثلاً خطاب به امام مجتبی (علیهالسلام) میفرمود:
«أشبه أباک یا حسن
و اخلع عن الحق الرسن
و اعبد إلها ذاالمنن
و لا توال ذالإحن؛(5)
حسن جان! بمانند پدرت باش و ریسمان را از گردن حق بردار
خدای منتبخش را بپرست و با دشمنان کینه ورز دوستی مکن»
یکی از نمونههای تأثیرگذار و پر مخاطب در تجسم مذهب به شیوه هنری، آثار بلند استاد فرشچیان است که انسان با تماشای نقاشیهای ایشان، غالباً خود را در فضایی معنوی و روحانی حس میکند و به درک عمیقتری میرسد. کار دیگری که به عنوان نمونه میتوان اشاره کرد استفاده از خطوط زیبا (به خصوص نوع جدید خط) به جای خطوط غربی که گرایش به فرهنگ غربی را به دنبال میآورد، بر روی وسایل و البسه است.
5) گوشزد کردن جنبههای توافق دین با عقل و علم:
هرچه مسایل دینی روشنتر و علمیتر بیان شوند، عقول مستعد، بهتر آن را میپذیرند. چه نیکو و بلکه ضروری است که متخصصان هر رشته علمی، نکات قرآنی و روایی در باب آن علم را بیابند و بدانند و به دیگران نیز بشناسانند. جای سؤال و در عین حال تأسف است که چرا نظرات علمی امام باقر (علیهالسلام) و امام صادق (علیهالسلام) در کتابهای علمی فیزیک و ریاضی و زیست جایگاهی ندارد؟ چرا مباحث جنینشناسی قرآن در کتابهای پزشکی دانشگاهی موجود و مطرح نیست؟ چرا در کتب ریاضی از یافتههای علوم ریاضی توسط دانشمندان بزرگ اسلامی خبری نیست؟ چرا نجوم دانشگاه «اسلامی» با نجوم مطرح شده در منابع دینی تطبیق نشده است؟ نیایشهای مسجع گونه ائمه اطهار (علیهمالسلام) در کتابهای ادبیات نیست.
نظرات تربیتی اسلام در کتابهای روانشناسی گنجانده نشده است و جان کلام این که در دانشگاه اسلامی، علوم غربی صرف، تدریس میشود و علوم اسلامی را در برخی علوم که غالباً هم نظری و تئوری هستند منحصر کردهاند، به نحوی که این باور به وجود آمده که دین، مجموعهای از آراء و نظریات است که صحنه و عرصهی فعالیت آن از عرصهی علوم روز جداست. چرا باید کسی که فارغالتحصیل رشته پزشکی میشود (آن هم از دانشگاه اسلامی!) اصلاً نداند نظریات پزشکی اسلام چیست؟ چرا دانشجویی که در رشته مامایی فارغالتحصیل میشود کلامی از قرآن و روایات در باب مسایل بارداری و تشکیل نطفه و جنین و مسایل و احکامی که باید رعایت شود را نمیداند؟ همه اینها شبهه جدا بودن مذهب از علوم را در اذهان مردم به خصوص روشنفکران «دانشگاه دیده» تقویت میکند. این مشکل در کتابهای درسی مدارس در مقاطع مختلف تحصیلی نیز همچنان وجود دارد و شایسته است هرچه سریعتر برای آن فکر مناسبی بشود.
6) سهل و قابل اجرا بودن احکام دین در هر زمان:
شکی نیست برای اغلب مردم دشواری و تکلف در عمل همراه با احساس آزار و زحمت و دست و پاگیر بودن است و کم هستند کسانی که تن به قیود پیچ در پیچ و آزار دهنده بدهند، از این رو یکی از عللی که میتواند در جذابیت دین فوق العاده مؤثر باشد، مسألهی آسان و راحت العمل بودن آن است.
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز میفرمایند: «بعثت علی الشریعه السمحه السهله؛(6) خداوند مرا بر دینی مبعوث کرده که آسان، شدنی و با گذشت است.» یک دین با گذشت، منهای موارد اصولی، شرایط اجتماعی و شغلی و آداب و رسوم و موقعیت خانوادگی و مکانی و زمانی افراد را هم در نظر میگیرد تا زندگی آنان، در اثر عمل به اموری خشک و انعطافناپذیر، تبدیل به تافتهی جدا بافته از محیط و اجتماع و در نتیجه منجر به انزوای فردی و اجتماعی نشود. به همین جهت است که از شرایط بسیار مهم فتوا دادن، دانستن شرایط زمان و مکان و در واقع عملی و کاربردی صادر کردن فتواست و اگر این مهم رعایت نشود چیزی که متهم به خشک و سخت و غیر عملی بودن خواهد شد، متأسفانته مذهب است.
7) پایهریزی جذب از دوران کودکی:
یکی از مهمترین وظایف والدین و اولیای کودکان، فراهم آوردن اسباب لازم و مفید در گرایش فرزندان و کودکان به مذهب است. طبیعی است هرچه از کودکی به عنوان باور نهادینه گردد و روی آن کار کرده شود، بسیار ریشهدارتر و مستحکمتر خواهد بود. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «أدبوا أولادکم علی حبی و حب أهل بیتی و القرآن؛ (7) فرزندان خودتان را بر مبنای محبت من و محبت اهل بیتم و قرآن تربیت کنید.» در جهت تحقق این هدف، دستورات فراوان دینی وارد شده است که به برخی از آنها به عنوان مثال اشاره میکنیم: «از خداوند فرزند صالح خواستن، دایه صالح و خوش خلق برای نوزاد گرفتن، کام نوزاد را با آب فرات و تربت کربلا برداشتن، هنگام تولد و نامگذاری در گوش او اذان و اقامه گفتن، نام نیک بر او نهادن، نام ائمه را بر او گذاردن، تعلیم قرآن و احادیث اهل بیت، تعلیم اذکار به تناسب سن بچه، آموختن نماز و واداشتن به روزه و غیره.»
برای نمونه به برخی از احادیث وارد شده اشاره میکنیم:
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) فرمودند: «من از خداوند متعال فرزندانی زیباروی و خوش قامت نطلبیدم بلکه از پروردگارم خواستم فرزندانی به من عطا کند که مطیع خدا و خائف از او باشند تا هرگاه به آنان مینگرم که مطیع خدایند، چشمانم روشن گردد.»(8)
امام صادق (علیهالسلام) به سلیمان بن هارون بجلی فرمودند: «ما أظن أحدا یحنک بماء الفرات إلا أحبنا اهل البیت؛ (9) گمان نمیکنم کسی کام نوزاد را با آب فرات بردارد مگر آن که ما خاندان را دوست خواهد داشت.» و نیز فرمودند: «حنکوا أولادکم بتربه الحسین فإنها أمان؛ (10) کام فرزندان خود را با تربت حسین بگیرید که مایه ایمنی است.»
اذکار و اعمال سفارش شده در سنین کودکی عبارتند از: «آموختن تهلیل در 3 سالگی، آموختن شهادت به رسالت پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از 5/3 سالگی، تمرین صلوات از 4 تا 5 سالگی، آموزش قبله، سجده و رکوع از 6 سالگی، تمرین نماز و بیدار شدن برای خوردن سحری از 7 سالگی، نبوسیدن جنس مخالف دختر 6 ساله و پسر 7 ساله.»(11)
«اصل اعتدال از اصول مورد توصیه اهل بیت (علیهمالسلام) در برخورد تربیتی با فرزند است. به عنوان مثال از امام صادق (علیهالسلام) نقل است که فرمودند: «کودک را با خود به مسجد ببرید ولی هرگز طول ندهید او را به نماز تشویق کنید ولی به انجام نوافل و نماز شب وادارش نکنید. به روزه تشویق کنید ولی هرگاه خسته و گرسنه شد او را وادار به افطار کنید.»
و نیز از معصوم (علیهالسلام) نقل شده است که: «ما کودکانمان را وا میداریم نماز ظهر و عصر را با هم بخوانند.» انجام تکلیف مذهبی به شکلی نباشد که کودک یکبار در ظهر و یکبار در عصر خود را آماده نماز کند و از این بابت احساس رنج کند.(12)
باید گفت رعایت اصل اعتدال در اعمال مذهبی یکی از مهمترین اصول در حفظ محبت نسبت به مذهب میباشد و اگر همه عوامل لحاظ شود اما به این مهم توجه نشود، بیاثر و بلکه بداثر خواهد بود.
خانم دکتر ایریس یاب در کتاب ارزشمند خود که در واقع برای والدین اولیایی که میخواهند فرزندان خود را با روحیه و گرایش مذهبی بار آورند بسیار مفید است چنین مینویسد: «بذر ایمان در سالهای اولیه زندگی کاشته میشود. هر کودکی اگرچه شخصیت ویژه خود را دارد راه خاص خود را به سوی رشد میپیماید اما الگوهای مشترکی به ویژه در خصوص رشد ایمان با کودکان دیگر دارد. این خصوصیات تا پنج سالگی در مورد تمام کودکان صدق میکند ... کودکان تا سن سه سالگی و برخی دورههای دیگر بین واقعیت و افسانهها تفاوتی قایل نیستند. آنها هر داستانی را که درباره ادیان و انبیاء گفته شود باور خواهند کرد ... داستانهای جذاب و شخصیتهای آنها برای کودکان بسیار قابل باورتر و واقعیتر از توصیههای اخلاقی و تربیتی مجرد و ذهنی است. برای آموزش درسهای بزرگ زندگی به فرزندان خود، از داستان و افسانه استفاده کرده و از هرگونه موعظه و سخنرانی اجتناب کنید. از اسباببازیها، کتابهای حاوی عکس و سایر وسایل بازی هم میتوانید برای انتقال ایدههای مختلف به کودکان استفاده کنید. کودکان در سنین چهار تا پنج سالگی از طریق نمادسازی و الگوسازی به تفکر میپردازند. کودک خردسال با دیدن پدر و مادر یاد میگیرد چگونه دعا کند، چگونه به کتاب مقدس و اماکن مذهبی احترام بگذارد و چگونه با دیگران رفتار کند. او میآموزد به چه چیزی اعتماد کند، چگونه امیدوار باشد و چگونه به آن چه حقیقت دارد یا زیبا و خوب است عشق بورزد.»(13)
«نادیده گرفتن نیازهای طبیعی کودکان در هر مرحله رشد و برخورد فراتر از طاقت یا پایینتر از آنها، باعث عدم موفقیت شما در آموزش آنان خواهد شد. در هر مرحله سنی، به نیازهای فرزندتان توجه کنید و به تدریج و قدم به قدم او را در معرض نیازهای مرحله بالاتر قرار دهید تا با آمادگی وارد مرحله بعدی شود.»(14)
«تصویر کودکان از خدا، بسیار متأثر از تصویری است که از والدین خود دارند. خانم روانشناسی به نام «آن ماری ریزوتو» در کتاب خدای زنده نشان داده است که اگر کودکی، والدین خود را قابل اعتماد، مهربان و قابل دسترسی بداند، احتمالاً خدا را نیز دارای این صفات تصور خواهد کرد.
از سوی دیگر، اگر والدین خود را خشن، بیتفاوت و بیانصاف بداند درباره خدا نیز چنین تصوراتی خواهد داشت. والدین، در نحوه درک فرزندشان از خدا بیشترین تأثیر را دارند.
... آن ماری ریزوتو در کتابش به توضیح مواردی پرداخته است که بیماران او دچار مشکلاتی در زندگی عادی و اعتقادات مذهبی خود بودند. این افراد در کودکی بنا به دلایلی تصویر مخربی از خداوند داشتند.
نمونههای بسیاری وجود دارد که فرزندان شایسته و مؤمنی در دامن خانوادههایی با مشکلات زیاد پرورش یافتهاند. آن چه برای کودکان اهمیت دارد اینست که نحوه برخورد والدینشان با اشتباهات خودشان چگونه است.»(15)
«کتابهای آسمانی، مهمترین منبع آموزش درباره خدا هستند. برای رشد معنوی فرزندتان، کتابهای مقدس را وارد زندگی خود کنید. راهبردهای زیر به شما کمک خواهند کرد تا گنجینههای مورد بحث را در اختیار فرزندتان قرار دهید:
1) تنوع موضوعات کتب مقدس را [با توجه به سن فرزند] در نظر بگیرید: بیشتر کتابهای مقدس حاوی موضوعاتی متعدد مانند: داستان، نظریه، اصول اخلاقی، اصول اعتقادی، عبادات فردی و نظایر اینها هستند. اگرچه کودکان شما سرانجام با این تنوع موضوعات آشنا خواهند شد اما در هر سنی باید موضوعات ویژهای مورد توجه قرار بگیرند. به عنوان مثال موضوعاتی که در سنین مختلف باید طرف شوند عبارتند از:
* کودکان 4 تا 5 ساله:
ـ داستانهای ساده و صریح به ویژه دارای شخصیتهای حیوانات و کودکان.
ـ توضیح سادهی حق و باطل و درستی و نادرستی.
ـ خواندن آیات با قرائت و آهنگ.
* کودکان 6 تا 8 ساله:
ـ داستانهای مهیج.
ـ بیان داستانهای رویارویی مستقیم با خداوند (مثبت و منفی).
ـ اصول اخلاقی.
ـ خواندن آیات با قرائت و آهنگ.
* کودکان 9 تا 12 ساله:
ـ داستانها و الگوهای شخصیتی.
ـ آموزش آیاتی که باورهای کلیدی [اصول الدین] را مطرح کردهاند.
ـ اختصاص اوقاتی برای انجام تکالیف مذهبی و وظایف اخلاقی.
ـ خواندن اشعار عرفانی و حفظ آیات.
* نوجوانان:
ـ داستانهایی درباره توسعه و رشد جوامع مذهبی.
ـ مطالعه عمیقتر باورهای کلیدی.
ـ درک معانی مناسک مذهبی.
ـ مطالعه اشعار عرفانی و نمادین مذهبی.
* جوانان:
ـ مطالعه تاریخ.
ـ مباحث دینی و فلسفی مرتبط با ایمان.
ـ درک اصول مذاهب دیگر.
ـ اصول رابطه خدا و پدیدهها.
ـ داستانهای حماسی و نوشتههای نمادین مذهبی.
2) کتابهای آسمانی را به گونهای جذاب به فرزندتان معرفی کنید: بیشتر متون مذهبی توسط افراد بالغ و برای افراد بالغ نوشته شده است. به رغم تفاسیر مختلفی که وجود دارد، فرزندتان را با متن اصلی کتاب مقدس خود آشنا سازید.
برای این کار راههای مختلفی وجود دارد:
ـ آیات کتاب مقدس را به زبانی قابل فهم برای فرزندتان نقل کنید.
ـ از وسایل کمک آموزشی (فیلم، نقاشی، کتاب، سروده....) استفاده کنید.
3) به فرزندتان کمک کنید تا آیات کاربردی در هر سنی را حفظ کنید: کودکان 3 تا 10 ساله قدرت حافظه بیشتری دارند و بیش از آن که بفهمند، حفظ میکنند. حفظ این آیات به صورت گنجینهای درون آنها ذخیره شده و هنگامی که قادر به درک و فهم مطالب باشند کمک مؤثری به آنها خواهد بود.»(16)
«از آن جا که والدین، فرزندان خود را با دو شیوه مختلف آموزش میدهند، یادگیری کودکان نیز در دو سطح مختلف انجام میگیرد. اولین نوع یادگیری که در تمامی اوقات صورت میگیرد یادگیری بدون برنامه است. این نوع یادگیری محصول دیدن، شنیدن و تفسیری است که کودک از دیدهها و شنیدهها دارد ... از سوی دیگر مواقعی وجود دارد که به طور آگاهانه به آموزش فرزندتان میپردازید و از تمامی منابع قابل دسترس بهره میگیرید و با داشتن هدفهایی خاص، برنامهای برای رسیدن به آنها تنظیم میکنید. این نوع آموزش را آموزش برنامهریزی شده مینامند. تأثیر و کارآمدی آموزش برنامهریزی شده به چگونگی یادگیری برنامهای که بر آن استوار است بستگی دارد. در واقع بین گفتار و کردار ما باید نوعی انسجام وجود داشته باشد. به بیانی دیگر، آن چه راکه از فرزندمان انتظار داریم خود نیز باید به آن عمل کنیم و به قول و سخنان خود وفادار باشیم.
... تجربیاتی که کودک در زمینه مفاهیمی چون خوبی، راستی، زیبایی دارد خداشناسی او را شکل میدهد. خانه و زندگی شما میتواند مملو از این مفاهیم و ویژگیهای مختلف باشد.»(17)
«عضویت در گروههای عامالمنفعه و فعالیتهای اجتماعی، باعث حفظ و تقویت ایمان در تمامی مراحل زندگی میشود. در این خصوص، باید در جستجوی یافتن گروهی باشید که نه تنها برای تبلیغ ایمان از روشهای مناسب و مفیدی استفاده میکند بلکه گسترهی فعالیتهای آن، تمام اعضای خانواده را دربر میگیرد.»(18)
در مورد ایجاد حس مذهبی و شکوفا کردن آن، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به فرزند خویش در نامه سی و یکم نهج البلاغه میفرمایند: «من تربیت تو را از کودکی شروع کردم که هنوز زمینه وجودت از اثرات نامطلوب خالی بود و چون زمینی بکری بودی، قساوت، قلبت را نگرفته بود و هر اثر مطلوبی را به عنوان بذر مرغوب میشد در وجود تو کاشت.» بنابراین کوتاهی والدین در این امر، جرم بسیار بزرگ و نابخشودنی است.
ادامه دارد...
پینوشتها:
1ـ یوسف (12):108.
2ـ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 67، ص 22.
3ـ علی اصغر فراهانی، محمد تقی احمدی، روانشناسی عمومی، دوره کاردانی تربیت معلم، ص 176.
4ـ غررالحکم (چاپ 7 جلدی)، ج 4، ص 350.
5ـ نهجالحیاه، حدیث 102 به نقل از مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 389 و مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 283.
6ـ تفسیر شریف لاهیجی، ج 4، ص 761.
7ـ احقاقالحق، ج 18، ص 498.
8ـ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 101، ص 98.
9ـ همان، ج 97، ص 228.
10ـ همان، ج 98، ص 124.
11ـ علی قائمی، پرورش مذهبی و اخلاقی کودکان، ص 98.
12ـ همان، ص 97.
13ـ ایرس یاب، کلیدهای آموختن به کودکان درباره خدا، مترجم: مسعود حاجی زاده، ص 119 ـ 117.
14ـ همان، ص 88.
15ـ همان، ص 92.
16ـ همان، ص 73ـ71.
17ـ همان، ص 56 و 57.
18ـ همان، ص 41
در این میان رسالت همه متعهدان درد آشنا و دین مدار، بررسی راهکارهای «مناسب» و «مؤثر» در شکوفایی و حفظ سرمایههای فطری و در رأس همه آنها، احساس و تعهد مذهبی در بین مردم است و ناگفته پیداست که اگر هرچه سریعتر و بهینهتر اقدامات لازم در این قلمرو انجام نگیرد، دشمنان بشریت با استفاده از شیوههای مخرب و پر جاذبهی خود، سرمایههای عظیم جامعه اسلامیمان را مجذوب فرهنگ خویش نموده و از دامن پر مهر اسلام عزیز بیرون خواهند کشید و بالطبع با جایگزینی جاذبههای غیر دینی و ایجاد زاویه انحراف در مسیر نسلهای جوان، دین از متن زندگی به حاشیه رانده خواهد شد و صد البته یک دین سلیقهای و حاشیهای هرگز نمیتواند قانون و مدار زندگی و مبنای حرکتها و قضاوتها و آراء و اندیشهها و مجاهدات و بینش و منش مردم یک جامعه اسلامی قرار گیرد.
و اما دین چگونه میتواند چهره جذاب خود را به نمایش بگذارد و دلها را با جاذبهی هرچه تمامتر در تصرف خویش درآورد؟ در دنبالهی کلام به بررسی چند عامل اساسی و مهم در این راستا خواهیم پرداخت:
عوامل جذب کنندهی مردم به گرایشهای دینی، به دو گروه عمده تقسیم میشوند:
ـ عواملی که مردم را مستقیماً مجذوب دین میکنند.
ـ عواملی که مردم را مجذوب متدینان و اهل ایمان میکنند و از این طریق مردم جذب ایمان و مذهب میشوند، به نحوی که باور و محبت به یاری خداوند در این شماره به بخش اول این عوامل میپردازیم: نسبت به این افراد، آنان را به باور و محبت دین خواهد کشاند.
الف) اسباب گرایش مردم به دین از راه تعالیم و محتوای خود دین
1) معرفت:
پیغمبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) دین را راهی معرفی میکند که باید از روی شناخت و معرفت آن را طی کرد و میفرماید: «قل هذه سبیلی أدعوا إلی الله علی بصیره أنا و من اتبعنی»(1)؛ «بگو: این است راه من، که من و هر کس پیروی ام کرد با بینایی به سوی خدا دعوت میکنیم...»
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است تا با دادن شناخت صحیح به مردم، باور صحیح را القا کند چرا که باور ریشهدار، فرع معرفت است. در حیثی از امام صادق (علیهالسلام) آمده است: «الحب فرع المعرفه(2)؛ محبت برگرفته از معرفت است.»
اگر مردم با عقل و استدلال و نه با شیوههای خالی از منطق و حجت عقلی چیزی را بپذیرند، بدان پایبند و دلبسته نیز خواهند شد، لذا قدم اول در ایجاد محبت، ایجاد شناخت در مردم است.
2) نفعرسان و پاسخگو بودن به نیازها؛
زمانی مردم احساس نیاز به حضور دین در عرصههای مختلف زندگی خود میکنند که دین را گرهگشای مشکلات نظری و عملی خود ببینند. رو آوردن مردم به آموزش و ترویج علوم تجربی و ریاضی و غیره به جهت درک منفعت محسوس آنهاست و بدون احساس منفعت هیچ گرایشی ایجاد نمیشود. خداوند متعال در انتهای آیه 17 سوره رعد میفرماید:
«... و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض...»؛ «ولی آنچه به مردم سود میرساند در زمین [باقی] میماند...»
اگر چیزی مفید و فایده رسان باشد اما مردم از فواید آن سر در نیاورند یا منافع آن قابل دستیابی و در دسترس به نظر نرسد (به اصطلاح نسیه باشد) باز هم در اجتماع منزوی و متروک خواهد شد.
دین باید در همهی سطوح توانایی خود را در رفع نیازمندیها به نمایش بگذارد نه ان که به نظر بیاید کارکرد آن در مسایل فکری و اخلاقی منحصر شده است. مزلو در یک تقسیمبندی، سلسله مراتب نیازها را چنین طبقهبندی کرده است: نیازهای فیزیولوژیکی (گرسنگی، تشنگی و ...)، نیاز به امنیت، نیاز تعلق داشتن و محبت، عزت نفس، نیازهای شناختی (دانستن، فهمیدن، جستجو کردن و ...)، ذوقی و هنری (نظم، زیبایی و ...) و در نهایت نیاز به خودشکوفایی.(3)
اگر دین نتواند از طریق ایجاد عدالت اجتماعی و نظم و ساماندهی به امور فردی و اجتماعی پاسخگوی نیازهای اولیه باشد، مخاطبان خود را در دعوت به نیازهای برتری چون خودشکوفایی تا حد زیادی از دست خواهد داد. داشتن رفاه نسبی و عدالت طبقاتی جزو نخستین مطالبات و خواستههای انسانهاست و دین باید عملاً بتواند مشکلات مردم از جمله مشکلات اقتصادی، خانوادگی، معیشتی، روحی و روانی و جسمی و غیره را به خوبی ارزیابی و حل و فصل نماید و راهکارهای مشخص و عملی ارائه دهد.
اگر نتوان کاربرد دین را برای مردم ملموس کرد، در حد ذهنیات دور از دسترس و گاهی حتی ناممکن فرض خواهد شد که صرفاً به کار عالم دیگر میخورد، چرا که برای حل مشکلات این دنیا مؤثر نیست و چه نیکو امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) فرمودند: «علم لا ینفع کدواء لا ینجع؛ (4) علمی که نفع نبخشد چون دارویی است که اثر نبخشد.»
3) لذت بخش بودن:
نیاز در انسان دردی ایجاد میکند که برآورده شدنش به احساس لذت میانجامد. تعالیم دینی ما را از لذت نهی نمیکنند بلکه به سوی لذتهای بالاتر و ارزشمندتری چون بهشتی شدن و کسب مدارج متعالی انسانی هدایت میکنند. بهشت خود محل رفع نیازها بسته به مراتب انسانهاست. پس در واقع لذت طرد نمیشود، بزرگ میشود و لذت بردن از دین، خود یکی از علل روی آوردن مردم به آن خواهد بود از همین رو مجالس مذهبی از بهترین مکانهایی هستند که میتوانند لذت مکالمه با خداوند و دعا و انس با قرآن و اهل بیت (علیهمالسلام) را به کامها بچشانند.
4) استفاده از هنر:
پیام دین بلندترین و مهمترین پیامی است که باید به مردم ابلاغ شود. حق آن است که در این ابلاغ از هنرهای نمایشی، صوتی و تصویری، فنون خطابه و شعرسرایی بهره جست. در این میان برای نمایش هنرمندانه پیام دین، تلویزیون به عنوان رسانه همگانی وسیله بسیار مطلوبی است زیرا هم تصویر زیبا هم صدا و آهنگ دلنشین و هم پیام احساس برانگیز را میتوان از طریق برنامههای آن به خدمت گرفت. همچنان که قرآن کریم برای رساندن پیام خود در داستانها از هنرهای تجسمی و نمایشی و کلامی مدد جسته است.
حضرت زهرا (علیهاالسلام) آن گاه که کودکان خود را به بازی میگرفت و به تربیت روحی و پرورشی جسمی آنان میپرداخت، در قالب اشعار ادیبانهای مطلب را در ذهن آنها جا میانداخت. مثلاً خطاب به امام مجتبی (علیهالسلام) میفرمود:
«أشبه أباک یا حسن
و اخلع عن الحق الرسن
و اعبد إلها ذاالمنن
و لا توال ذالإحن؛(5)
حسن جان! بمانند پدرت باش و ریسمان را از گردن حق بردار
خدای منتبخش را بپرست و با دشمنان کینه ورز دوستی مکن»
یکی از نمونههای تأثیرگذار و پر مخاطب در تجسم مذهب به شیوه هنری، آثار بلند استاد فرشچیان است که انسان با تماشای نقاشیهای ایشان، غالباً خود را در فضایی معنوی و روحانی حس میکند و به درک عمیقتری میرسد. کار دیگری که به عنوان نمونه میتوان اشاره کرد استفاده از خطوط زیبا (به خصوص نوع جدید خط) به جای خطوط غربی که گرایش به فرهنگ غربی را به دنبال میآورد، بر روی وسایل و البسه است.
5) گوشزد کردن جنبههای توافق دین با عقل و علم:
هرچه مسایل دینی روشنتر و علمیتر بیان شوند، عقول مستعد، بهتر آن را میپذیرند. چه نیکو و بلکه ضروری است که متخصصان هر رشته علمی، نکات قرآنی و روایی در باب آن علم را بیابند و بدانند و به دیگران نیز بشناسانند. جای سؤال و در عین حال تأسف است که چرا نظرات علمی امام باقر (علیهالسلام) و امام صادق (علیهالسلام) در کتابهای علمی فیزیک و ریاضی و زیست جایگاهی ندارد؟ چرا مباحث جنینشناسی قرآن در کتابهای پزشکی دانشگاهی موجود و مطرح نیست؟ چرا در کتب ریاضی از یافتههای علوم ریاضی توسط دانشمندان بزرگ اسلامی خبری نیست؟ چرا نجوم دانشگاه «اسلامی» با نجوم مطرح شده در منابع دینی تطبیق نشده است؟ نیایشهای مسجع گونه ائمه اطهار (علیهمالسلام) در کتابهای ادبیات نیست.
نظرات تربیتی اسلام در کتابهای روانشناسی گنجانده نشده است و جان کلام این که در دانشگاه اسلامی، علوم غربی صرف، تدریس میشود و علوم اسلامی را در برخی علوم که غالباً هم نظری و تئوری هستند منحصر کردهاند، به نحوی که این باور به وجود آمده که دین، مجموعهای از آراء و نظریات است که صحنه و عرصهی فعالیت آن از عرصهی علوم روز جداست. چرا باید کسی که فارغالتحصیل رشته پزشکی میشود (آن هم از دانشگاه اسلامی!) اصلاً نداند نظریات پزشکی اسلام چیست؟ چرا دانشجویی که در رشته مامایی فارغالتحصیل میشود کلامی از قرآن و روایات در باب مسایل بارداری و تشکیل نطفه و جنین و مسایل و احکامی که باید رعایت شود را نمیداند؟ همه اینها شبهه جدا بودن مذهب از علوم را در اذهان مردم به خصوص روشنفکران «دانشگاه دیده» تقویت میکند. این مشکل در کتابهای درسی مدارس در مقاطع مختلف تحصیلی نیز همچنان وجود دارد و شایسته است هرچه سریعتر برای آن فکر مناسبی بشود.
6) سهل و قابل اجرا بودن احکام دین در هر زمان:
شکی نیست برای اغلب مردم دشواری و تکلف در عمل همراه با احساس آزار و زحمت و دست و پاگیر بودن است و کم هستند کسانی که تن به قیود پیچ در پیچ و آزار دهنده بدهند، از این رو یکی از عللی که میتواند در جذابیت دین فوق العاده مؤثر باشد، مسألهی آسان و راحت العمل بودن آن است.
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز میفرمایند: «بعثت علی الشریعه السمحه السهله؛(6) خداوند مرا بر دینی مبعوث کرده که آسان، شدنی و با گذشت است.» یک دین با گذشت، منهای موارد اصولی، شرایط اجتماعی و شغلی و آداب و رسوم و موقعیت خانوادگی و مکانی و زمانی افراد را هم در نظر میگیرد تا زندگی آنان، در اثر عمل به اموری خشک و انعطافناپذیر، تبدیل به تافتهی جدا بافته از محیط و اجتماع و در نتیجه منجر به انزوای فردی و اجتماعی نشود. به همین جهت است که از شرایط بسیار مهم فتوا دادن، دانستن شرایط زمان و مکان و در واقع عملی و کاربردی صادر کردن فتواست و اگر این مهم رعایت نشود چیزی که متهم به خشک و سخت و غیر عملی بودن خواهد شد، متأسفانته مذهب است.
7) پایهریزی جذب از دوران کودکی:
یکی از مهمترین وظایف والدین و اولیای کودکان، فراهم آوردن اسباب لازم و مفید در گرایش فرزندان و کودکان به مذهب است. طبیعی است هرچه از کودکی به عنوان باور نهادینه گردد و روی آن کار کرده شود، بسیار ریشهدارتر و مستحکمتر خواهد بود. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «أدبوا أولادکم علی حبی و حب أهل بیتی و القرآن؛ (7) فرزندان خودتان را بر مبنای محبت من و محبت اهل بیتم و قرآن تربیت کنید.» در جهت تحقق این هدف، دستورات فراوان دینی وارد شده است که به برخی از آنها به عنوان مثال اشاره میکنیم: «از خداوند فرزند صالح خواستن، دایه صالح و خوش خلق برای نوزاد گرفتن، کام نوزاد را با آب فرات و تربت کربلا برداشتن، هنگام تولد و نامگذاری در گوش او اذان و اقامه گفتن، نام نیک بر او نهادن، نام ائمه را بر او گذاردن، تعلیم قرآن و احادیث اهل بیت، تعلیم اذکار به تناسب سن بچه، آموختن نماز و واداشتن به روزه و غیره.»
برای نمونه به برخی از احادیث وارد شده اشاره میکنیم:
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) فرمودند: «من از خداوند متعال فرزندانی زیباروی و خوش قامت نطلبیدم بلکه از پروردگارم خواستم فرزندانی به من عطا کند که مطیع خدا و خائف از او باشند تا هرگاه به آنان مینگرم که مطیع خدایند، چشمانم روشن گردد.»(8)
امام صادق (علیهالسلام) به سلیمان بن هارون بجلی فرمودند: «ما أظن أحدا یحنک بماء الفرات إلا أحبنا اهل البیت؛ (9) گمان نمیکنم کسی کام نوزاد را با آب فرات بردارد مگر آن که ما خاندان را دوست خواهد داشت.» و نیز فرمودند: «حنکوا أولادکم بتربه الحسین فإنها أمان؛ (10) کام فرزندان خود را با تربت حسین بگیرید که مایه ایمنی است.»
اذکار و اعمال سفارش شده در سنین کودکی عبارتند از: «آموختن تهلیل در 3 سالگی، آموختن شهادت به رسالت پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از 5/3 سالگی، تمرین صلوات از 4 تا 5 سالگی، آموزش قبله، سجده و رکوع از 6 سالگی، تمرین نماز و بیدار شدن برای خوردن سحری از 7 سالگی، نبوسیدن جنس مخالف دختر 6 ساله و پسر 7 ساله.»(11)
«اصل اعتدال از اصول مورد توصیه اهل بیت (علیهمالسلام) در برخورد تربیتی با فرزند است. به عنوان مثال از امام صادق (علیهالسلام) نقل است که فرمودند: «کودک را با خود به مسجد ببرید ولی هرگز طول ندهید او را به نماز تشویق کنید ولی به انجام نوافل و نماز شب وادارش نکنید. به روزه تشویق کنید ولی هرگاه خسته و گرسنه شد او را وادار به افطار کنید.»
و نیز از معصوم (علیهالسلام) نقل شده است که: «ما کودکانمان را وا میداریم نماز ظهر و عصر را با هم بخوانند.» انجام تکلیف مذهبی به شکلی نباشد که کودک یکبار در ظهر و یکبار در عصر خود را آماده نماز کند و از این بابت احساس رنج کند.(12)
باید گفت رعایت اصل اعتدال در اعمال مذهبی یکی از مهمترین اصول در حفظ محبت نسبت به مذهب میباشد و اگر همه عوامل لحاظ شود اما به این مهم توجه نشود، بیاثر و بلکه بداثر خواهد بود.
خانم دکتر ایریس یاب در کتاب ارزشمند خود که در واقع برای والدین اولیایی که میخواهند فرزندان خود را با روحیه و گرایش مذهبی بار آورند بسیار مفید است چنین مینویسد: «بذر ایمان در سالهای اولیه زندگی کاشته میشود. هر کودکی اگرچه شخصیت ویژه خود را دارد راه خاص خود را به سوی رشد میپیماید اما الگوهای مشترکی به ویژه در خصوص رشد ایمان با کودکان دیگر دارد. این خصوصیات تا پنج سالگی در مورد تمام کودکان صدق میکند ... کودکان تا سن سه سالگی و برخی دورههای دیگر بین واقعیت و افسانهها تفاوتی قایل نیستند. آنها هر داستانی را که درباره ادیان و انبیاء گفته شود باور خواهند کرد ... داستانهای جذاب و شخصیتهای آنها برای کودکان بسیار قابل باورتر و واقعیتر از توصیههای اخلاقی و تربیتی مجرد و ذهنی است. برای آموزش درسهای بزرگ زندگی به فرزندان خود، از داستان و افسانه استفاده کرده و از هرگونه موعظه و سخنرانی اجتناب کنید. از اسباببازیها، کتابهای حاوی عکس و سایر وسایل بازی هم میتوانید برای انتقال ایدههای مختلف به کودکان استفاده کنید. کودکان در سنین چهار تا پنج سالگی از طریق نمادسازی و الگوسازی به تفکر میپردازند. کودک خردسال با دیدن پدر و مادر یاد میگیرد چگونه دعا کند، چگونه به کتاب مقدس و اماکن مذهبی احترام بگذارد و چگونه با دیگران رفتار کند. او میآموزد به چه چیزی اعتماد کند، چگونه امیدوار باشد و چگونه به آن چه حقیقت دارد یا زیبا و خوب است عشق بورزد.»(13)
«نادیده گرفتن نیازهای طبیعی کودکان در هر مرحله رشد و برخورد فراتر از طاقت یا پایینتر از آنها، باعث عدم موفقیت شما در آموزش آنان خواهد شد. در هر مرحله سنی، به نیازهای فرزندتان توجه کنید و به تدریج و قدم به قدم او را در معرض نیازهای مرحله بالاتر قرار دهید تا با آمادگی وارد مرحله بعدی شود.»(14)
«تصویر کودکان از خدا، بسیار متأثر از تصویری است که از والدین خود دارند. خانم روانشناسی به نام «آن ماری ریزوتو» در کتاب خدای زنده نشان داده است که اگر کودکی، والدین خود را قابل اعتماد، مهربان و قابل دسترسی بداند، احتمالاً خدا را نیز دارای این صفات تصور خواهد کرد.
از سوی دیگر، اگر والدین خود را خشن، بیتفاوت و بیانصاف بداند درباره خدا نیز چنین تصوراتی خواهد داشت. والدین، در نحوه درک فرزندشان از خدا بیشترین تأثیر را دارند.
... آن ماری ریزوتو در کتابش به توضیح مواردی پرداخته است که بیماران او دچار مشکلاتی در زندگی عادی و اعتقادات مذهبی خود بودند. این افراد در کودکی بنا به دلایلی تصویر مخربی از خداوند داشتند.
نمونههای بسیاری وجود دارد که فرزندان شایسته و مؤمنی در دامن خانوادههایی با مشکلات زیاد پرورش یافتهاند. آن چه برای کودکان اهمیت دارد اینست که نحوه برخورد والدینشان با اشتباهات خودشان چگونه است.»(15)
«کتابهای آسمانی، مهمترین منبع آموزش درباره خدا هستند. برای رشد معنوی فرزندتان، کتابهای مقدس را وارد زندگی خود کنید. راهبردهای زیر به شما کمک خواهند کرد تا گنجینههای مورد بحث را در اختیار فرزندتان قرار دهید:
1) تنوع موضوعات کتب مقدس را [با توجه به سن فرزند] در نظر بگیرید: بیشتر کتابهای مقدس حاوی موضوعاتی متعدد مانند: داستان، نظریه، اصول اخلاقی، اصول اعتقادی، عبادات فردی و نظایر اینها هستند. اگرچه کودکان شما سرانجام با این تنوع موضوعات آشنا خواهند شد اما در هر سنی باید موضوعات ویژهای مورد توجه قرار بگیرند. به عنوان مثال موضوعاتی که در سنین مختلف باید طرف شوند عبارتند از:
* کودکان 4 تا 5 ساله:
ـ داستانهای ساده و صریح به ویژه دارای شخصیتهای حیوانات و کودکان.
ـ توضیح سادهی حق و باطل و درستی و نادرستی.
ـ خواندن آیات با قرائت و آهنگ.
* کودکان 6 تا 8 ساله:
ـ داستانهای مهیج.
ـ بیان داستانهای رویارویی مستقیم با خداوند (مثبت و منفی).
ـ اصول اخلاقی.
ـ خواندن آیات با قرائت و آهنگ.
* کودکان 9 تا 12 ساله:
ـ داستانها و الگوهای شخصیتی.
ـ آموزش آیاتی که باورهای کلیدی [اصول الدین] را مطرح کردهاند.
ـ اختصاص اوقاتی برای انجام تکالیف مذهبی و وظایف اخلاقی.
ـ خواندن اشعار عرفانی و حفظ آیات.
* نوجوانان:
ـ داستانهایی درباره توسعه و رشد جوامع مذهبی.
ـ مطالعه عمیقتر باورهای کلیدی.
ـ درک معانی مناسک مذهبی.
ـ مطالعه اشعار عرفانی و نمادین مذهبی.
* جوانان:
ـ مطالعه تاریخ.
ـ مباحث دینی و فلسفی مرتبط با ایمان.
ـ درک اصول مذاهب دیگر.
ـ اصول رابطه خدا و پدیدهها.
ـ داستانهای حماسی و نوشتههای نمادین مذهبی.
2) کتابهای آسمانی را به گونهای جذاب به فرزندتان معرفی کنید: بیشتر متون مذهبی توسط افراد بالغ و برای افراد بالغ نوشته شده است. به رغم تفاسیر مختلفی که وجود دارد، فرزندتان را با متن اصلی کتاب مقدس خود آشنا سازید.
برای این کار راههای مختلفی وجود دارد:
ـ آیات کتاب مقدس را به زبانی قابل فهم برای فرزندتان نقل کنید.
ـ از وسایل کمک آموزشی (فیلم، نقاشی، کتاب، سروده....) استفاده کنید.
3) به فرزندتان کمک کنید تا آیات کاربردی در هر سنی را حفظ کنید: کودکان 3 تا 10 ساله قدرت حافظه بیشتری دارند و بیش از آن که بفهمند، حفظ میکنند. حفظ این آیات به صورت گنجینهای درون آنها ذخیره شده و هنگامی که قادر به درک و فهم مطالب باشند کمک مؤثری به آنها خواهد بود.»(16)
«از آن جا که والدین، فرزندان خود را با دو شیوه مختلف آموزش میدهند، یادگیری کودکان نیز در دو سطح مختلف انجام میگیرد. اولین نوع یادگیری که در تمامی اوقات صورت میگیرد یادگیری بدون برنامه است. این نوع یادگیری محصول دیدن، شنیدن و تفسیری است که کودک از دیدهها و شنیدهها دارد ... از سوی دیگر مواقعی وجود دارد که به طور آگاهانه به آموزش فرزندتان میپردازید و از تمامی منابع قابل دسترس بهره میگیرید و با داشتن هدفهایی خاص، برنامهای برای رسیدن به آنها تنظیم میکنید. این نوع آموزش را آموزش برنامهریزی شده مینامند. تأثیر و کارآمدی آموزش برنامهریزی شده به چگونگی یادگیری برنامهای که بر آن استوار است بستگی دارد. در واقع بین گفتار و کردار ما باید نوعی انسجام وجود داشته باشد. به بیانی دیگر، آن چه راکه از فرزندمان انتظار داریم خود نیز باید به آن عمل کنیم و به قول و سخنان خود وفادار باشیم.
... تجربیاتی که کودک در زمینه مفاهیمی چون خوبی، راستی، زیبایی دارد خداشناسی او را شکل میدهد. خانه و زندگی شما میتواند مملو از این مفاهیم و ویژگیهای مختلف باشد.»(17)
«عضویت در گروههای عامالمنفعه و فعالیتهای اجتماعی، باعث حفظ و تقویت ایمان در تمامی مراحل زندگی میشود. در این خصوص، باید در جستجوی یافتن گروهی باشید که نه تنها برای تبلیغ ایمان از روشهای مناسب و مفیدی استفاده میکند بلکه گسترهی فعالیتهای آن، تمام اعضای خانواده را دربر میگیرد.»(18)
در مورد ایجاد حس مذهبی و شکوفا کردن آن، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به فرزند خویش در نامه سی و یکم نهج البلاغه میفرمایند: «من تربیت تو را از کودکی شروع کردم که هنوز زمینه وجودت از اثرات نامطلوب خالی بود و چون زمینی بکری بودی، قساوت، قلبت را نگرفته بود و هر اثر مطلوبی را به عنوان بذر مرغوب میشد در وجود تو کاشت.» بنابراین کوتاهی والدین در این امر، جرم بسیار بزرگ و نابخشودنی است.
ادامه دارد...
پینوشتها:
1ـ یوسف (12):108.
2ـ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 67، ص 22.
3ـ علی اصغر فراهانی، محمد تقی احمدی، روانشناسی عمومی، دوره کاردانی تربیت معلم، ص 176.
4ـ غررالحکم (چاپ 7 جلدی)، ج 4، ص 350.
5ـ نهجالحیاه، حدیث 102 به نقل از مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 389 و مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 283.
6ـ تفسیر شریف لاهیجی، ج 4، ص 761.
7ـ احقاقالحق، ج 18، ص 498.
8ـ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 101، ص 98.
9ـ همان، ج 97، ص 228.
10ـ همان، ج 98، ص 124.
11ـ علی قائمی، پرورش مذهبی و اخلاقی کودکان، ص 98.
12ـ همان، ص 97.
13ـ ایرس یاب، کلیدهای آموختن به کودکان درباره خدا، مترجم: مسعود حاجی زاده، ص 119 ـ 117.
14ـ همان، ص 88.
15ـ همان، ص 92.
16ـ همان، ص 73ـ71.
17ـ همان، ص 56 و 57.
18ـ همان، ص 41