چکیده

نظریه همدلی مارتین هافمن در زمره نظریه های هیجان محور در روان شناسی اخلاق قرار دارد. همدلی آن گونه که هافمن در نظر می گیرد، حالتی هیجانی است که بیش از آن که با شرایط و وضعیت فاعل اخلاقی تناسب داشته باشد، با شرایط و وضعیت طرف مقابل تناسب دارد. هافمن معتقد است که پریشانی همدلانه با برانگیختن «احساس گناه»، منبعی برای انگیزش اخلاقی فراهم می کند. او یک نظریه جامع اخلاقی مبتنی بر همدلی را پیشنهاد می کند و مدعی است که در موقعیت های پنج گانه ای که در تعاملات اجتماعی ایجاد می شوند، همدلی به رفتار صحیح و اخلاقی منجر می شود. هدف پژوهش حاضر، بررسی این ادعا از منظر اخلاق اسلامی است. با مراجعه به منابع نقلی دینی، برخی از کاستی های این ایده شناسایی شد؛ از جمله «متمرکز بودن همدلی بر افراد حاضر»، «عدم اشتمال همدلی بر اخلاق فردی»، «عدم پوشش سطوح مختلف اخلاق توسط همدلی»، «عدم تلازم خیر و صلاح افراد با خواسته های آنها»، «بی توجهی به نیازمندان عفیف در اخلاق همدلانه»، «وابسته کردن عدالت به کیفیت رابطه میان افراد» و «کارکردهای منفی همدلی شدید برای زیست اخلاقی». در نتیجه، می توان گفت همدلی به عنوان یک هیجان، از جمله برخورداری های شخص کامل اخلاقی است، ولی نمی توان آن را اساس اخلاق قرار داد و قضاوت اخلاقی را بر آن بنا کرد.

Martin Hoffman’s Theory of Empathy in the Mirror of Islamic Ethics

Hoffman’s theory of empathy is classified as an emotion-based theory in moral psychology. Empathy as considered by Hoffman is an emotive state that fits the conditions of others better than the conditions of moral agents. Hoffman contends that empathic distress provides agents with a source of motivation by causing guilt. Believing that empathy leads to the morally right behavior in the five situations of social interactions, he suggests an inclusive moral theory of empathy. The present research aims to assess this claim from Islamic ethics perspective. Some drawbacks of this claim are identified by consulting religious sources: “empathy’s focus is on present individuals”, “empathy does not include individual ethics”, “empathy does not cover the ethics of justice”, “people’s desires do not entail their good and welfare”, “the continent poor people are ignored in the ethics of empathy”, “justice would depend on the quality of individuals’ relations”, “deep empathy would have negative functions for moral life”. As a result, one may say that empathy as an emotion is one of the virtues of a perfectly moral person but it can lay a sound foundation for ethics and moral judgment.

تبلیغات