واکاوی عینیت تجربه شهودی در هندسه معرفت دینی علامه طباطبایی و فخر رازی (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
شهود از اضلاع مهم هندسه معرفت دینی و از منابع کسب معرفت محسوب می شود. پرسش از عینیت متعلق تجربه عرفانی از سوالات اساسی مطرح در این حوزه است. در پاسخ به این پرسش برخی نظریه ذات گرایی را پذیرفته و برخی دیگر معتقد به ساختارگرایی(زمینه گرایی) هستند. ذات گرایان متعلق تجربه عرفانی، را ذات و حقیقت متعالی می دانند. طرفداران نظریه ساختارگرایی ضمن نفی حکایتگری تجربه عرفانی از ذات واحد، این تجربه ها را معلول فرهنگ، باور و زمینه فکری فرد می دانند. مطالعه و مقایسه دیدگاه علامه طباطبایی و فخر رازی در زمینه واقع گرایی و عینیت متعلق تجربه عرفانی از اهداف و موضوع این نوشتار است. روش مطالعه از نوع توصیفی و تحلیلی و با اتکاء به آثار آنها می باشد. یافته های پژوهش نشان می دهد که علامه طباطبایی با تقسیم بندی علم به دو قسم علم حضوری و حصولی و بازگشت علم حصولی به حضوری و پذیرش اصل اتحاد علم، عالم و معلوم، تجربه های عرفانی را از نوع علم حصولی و حضوری دانسته که در هر دو نوع، تجربه ذات محقق می شود. از دیدگاه فخررازی در سایه تزکیه درون و تصفیه نفس و رسیدن به احوال و کشفیات عرفانی، انسان به مرتبه ای می رسد که با علم حضوری حقایق را درک می نماید. لذا این احوالات از نوع تجربه ذات و معرفت بخش می باشند. در واقع ذات گرایی وجه اشتراک علامه و فخر است.Analyzing the objectivity of intuitive experience in the geometry of religious knowledge’s Allameh Tabatabai and Fakhr Razi
Intuition is one of the important aspects of the geometry of religious knowledge and one of the sources of acquiring knowledge. The question of objectivity of associate the mystical experience is one of the basic questions raised in this field. In response to this question, some accepted the theory of essentialism and others believe in structuralism (contextualism). The essentialists consider the associate of mystical experience to be the supreme essence and truth. Proponents of the theory of structuralism, while denying the narration of the mystical experience of a single essence, consider these experiences as a result of a person's culture, belief and intellectual background. Studying and comparing the views of Allameh Tabatabai and Fakhr Razi in the field of realism and objectivity of the associate of the mystical experience is one of the goals and the subject of this article. The study method is descriptive and analytical, relying on their works. The findings of the research show that Allameh Tabatabai, by dividing knowledge into two types of presential knowledge and acquired knowledge and returning the acquired knowledge to presential and accepting the principle of unity of the knower and the known, considered mystical experiences to be the type of acquired and presential knowledge that in both types, Essence experience is realized. From Fakhrazi's view, in the shadow of inner cultivation and self-purification, and reaching mystical states and discoveries, a person reaches a level where he understands the truths with direct knowledge. Therefore, these situations are the experience of the essence and cognitive knowledge. In fact, essentialism is the common feature of Allameh and Fakhr