آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۱

چکیده

ایده گناه آغازین بنای مسیحیت را تشکیل داده است. به تعبیری مسیحیت با اذعان به گناه آغازین آدم و شروع دوران هبوط آغاز شد. متفکران مسیحی در طول ادوار مختلف و پیش از آن ها آبای کلیسا سعی کرده بودند تا به نحوی موجه گناه آغازین را صورت بندی کنند و راه خلاص و رهایی بشر از آن را در اختیار مؤمنان بگذارند. اوج این تلاش در مسیحیت آگوستین و بعدها در خوانش لوتر از آن قابل رؤیت است. بااین همه، در دوره رنسانس این رویکرد به جهت دیگری رفت و متفکران این دوره تلاش کردند تا در ایده گناه آغازین بازنگری کنند. یکی از فیلسوف هایی که به جدّ این پرسش را پیگیری می کند، جوردانو برونو است. او در ضمن مجادلاتی که با لوتری ها داشته، سخت در ایده گناه آغازین احتجاج کرد و آن را از اساس بی بنیان دانسته است. در این مقاله نخست سعی می کنیم به بررسی و تبیین استدلال های جوردانو برونو در این فقره بپردازیم و ادامه خواهیم کوشید با تحلیل متن کتاب مقدس و عبارات و فقراتی که در این کتاب هست و دستمایه ایده گناه آغازین شده، استدلال های برونو را تقویت کنیم و نشان بدهیم که او به حق بر ایده گناه آغازین و آرای طلایه داران آن ایراد می کرد. در بخش نتیجه گیری نیز نشان خواهیم داد که همین نقد بنیادین چگونه دوران جدیدی را در نسبت میان خداوند و انسان رقم زده است و اساساً رنسانس سرآغاز دوران خداجویی بوده است.

Original Sin: Giordano Bruno Against Augustin-Lutheran Tradition

Christianity is based upon the idea of original sin. In other words, Christianity began by establishing a doctrine for the sin which is executed by Adam and Eva. In different eras, Christian theologians and before them, Church’s Fathers, tried to formulate this idea in a justificatory manner and to find a way for human salvation. The summit of these efforts could be seen in Saint Augustin and Luther writings. But, in the renaissance era, their approach converted and lead to another way and the thinkers of this age tried to revise the idea of original sin. One of these thinkers is Giordano Bruno. He disputed with Lutheran tradition and announced that this idea is false. In this article, first we try to sum up Bruno’s arguments and then we analyze phrases from Bible which is deeply related to the idea and by doing this we shall try to enforce Bruno’s thesis and to show in which way he was right. In the conclusion, we make this point evident that the revision Bruno made, lead Renaissance to a new kind of believing in God and by asserting this it will be intelligible that contrary to common beliefs, Renaissance rather than being era of leaving God behind the doors of Church, is the era of deification of every single part of World.

تبلیغات