مسئله علم، از صفات واجب تعالی و یکی از مهمترین مسائل فلسفی و کلامی است که در آثار فلاسفه و متکلمان جایگاه ویژه ای دارد و نظرات مختلفی درباره آن ارائه شده است. فخر رازی و علامه طباطبایی نیز در آثار خود به صورت تفصیلی به مساله علم الهی و رابطه آن با سنت ابتلاء پرداخته اند. این دو اندیشمند از جهت مبنا و نوع نگاه، با هم تفاوت دارند. فخر رازی با مبنای جبرگرایانه و علامه طباطبایی با تأکید بر مسأله اختیار انسان به موضوع امتحان الهی می نگرند. علامه، با پذیرش علم پیشین الهی، معتقد است علم الهی عین ذات بوده و از ازل تا ابد به صورت اجمال در عین تفصیل، تمام معلومات و مخفیات موجودات را دربرگرفته است و ابتلا بشر با وجود اختیار انسان در حیطه ی علم الهی بوده در صورتی که فخر رازی علم الهی را اضافه بر ذات دانسته ومعتقد است علم الهی از ازل تا ابد نسبت به موجودات تفصیلی بوده و ابتلا بشر را به دلیل اینکه موجب جهل در ساحت الهی می شود نپذیرفته است. وی، پذیرش علم پیشین الهی را مستمسک جبر گرایی می داند. علامه این امر را مخدوش می داند و معتقد است اشتباه فخررازی این است که گمان کرده علم خداوند، حصولی است. علامه درباره رابطه بین علم الهی و ابتلائات بشر، برای خدای سبحان نوعی علم به اشیا (علم فعلی) به معنای خلق و ایجاد آنها قائل است به این معنا که با ایجاد اشیاء، آنها نزد خدا حاضر و مشمول علم حضوری خدا هستند.