جایگاه علم حضوری در رابطه دانش و عمل اخلاقی از دیدگاه صدرالمتألهین (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
رابطه دانش و عمل اخلاقی در فلسفه اخلاق، همواره با چالش مهمی به عنوان خطای آگاهانه اخلاقی و شکاف میان علم و عمل اخلاقی مواجه بوده است. چنین چالشی بیشتر به تلاش هایی برای رفع این خلاء با تأکید بر ساحت های دیگری همچون عواطف و اراده انسان ها منجر شده است. در میان متفکران مسلمان، رویکرد وجودی ملاصدرا نسبت به همه کمالات از جمله معرفت و خیر، بیشتر بر رویکرد سقراطی نسبت به معرفت و فضیلت قابل انطباق بوده و در نتیجه در معرض چالش یادشده قرار می گیرد. این پژوهش با اعتقاد به تقدم تبیین حدود طرفین رابطه بر اصل آن و با نگاه تحلیلی استنباطی به دیدگاه معرفت شناختی و ارزش شناختی صدرالمتالهین، به بررسی این مسئله می پردازد. بر اساس حکمت صدرایی به دلیل ارادی بودن فعل اخلاقی و مسبوقیت اراده به ادراک نفس، ادراک امر ملائم و ادراک تلائم میان آنها، منشاء انگیزش فعل اخلاقی هستند. از طرفی اثر انگیزشی ادراکات نسبت به افعال، متناسب با مرتبه وجودی آنهاست و علم حضوری به دلیل عینیت با معلوم از قوت وجودی بالاتری نسبت به علم حصولی برخوردار بوده و در مقایسه با آن، انگیزه بخشی بیشتری نسبت به فعل انسان دارد. ازاین رو در صورت تناقض ادراکات حضوری و حصولی فرد در حیطه ادراکات یادشده، علوم حضوری میان انگیزش علوم حصولی و فعل اخلاقی قرار گرفته و مانع تحقق فعل مقتضی آنها می شوند. حاصل این که تشکیک در رابطه معرفت و فضیلت، حاصل غفلت از علوم حضوری، در فرایند کنش گری اخلاقی است و راهکار آن توجه به این موضوع می باشد.The Status of Knowledge by Presence in Relation to Moral Knowledge and Practice from the Viewpoint of Sadr al-Mutalahin
The relationship between moral knowledge and practice in philosophy of ethics has always faced the important challenge of conscious moral error and the gap between moral knowledge and practice. Such a challenge has mainly led to attempts in resolving this gap by emphasizing other areas such as emotions and will of humans. From among Muslim thinkers, Mulla Sadra's existential approach towards all perfections, including ma’rifat (gnostic knowledge) and the good, is more adaptable to the Socratic approach to ma’rifat and excellence and, consequently, is exposed to the above-mentioned challenge. This research examines this issue by maintaining the priority of explaining the limitations of the two sides of the relationship over its principle and with an analytical-inferential view of the epistemological and axiological perspective of Sadr al-Mutalahin. According to Sadra's philosophy, due to the volitional nature of the moral practice and the precedence of will to perception of the self, the perception of the favorable and the universal favorable perceptions among them, these three perceptions are the source of motivation for the moral practice. On the other hand, the motivational effect of perceptions in relation to actions is proportional to their existential order, and the knowledge by presence, because of the objectivity with the known, has a higher existential power than acquired knowledge, and compared to it, it is more motivating than human action. Therefore, in case of a contradiction between the presential and acquired perceptions of the person in the above-mentioned perceptions, the presential knowledge act as a buffer between the motivation of the acquired knowledge and the moral action and prevent them from realizing the appropriate action. The result is that gradation in the relationship between knowledge and excellence is the result of neglecting knowledge by presence in the process of moral practicing and the solution is to pay attention to this issue.