چکیده

چکیده تبیین فرایند حالت دهی گروه های اسمی همواره یکی از چالش های برجسته صورت های مختلف دستور زایشی بوده و به همین دلیل تا کنون رویکردهای نظری گوناگونی برای تحلیل صوری این پدیده در چارچوب این سنت زبان شناختی ارائه شده است. در این میان رویکرد ساختاری، برگرفته شده از آرای چامسکی و رویکرد ساختواژی، ارائه شده از سوی مارانتز، بیکر از مهم ترین آن ها محسوب می شوند. مقاله حاضر درصدد است تا روند اشتقاق نحوی و به تبع آن فرایند حالت دهیِ موضوعات فعلی را در ساخت های متعدیِ مفعولی در زبانی هورامی در چارچوب دو رویکرد کمینه گرای پیش گفته بررسی نماید و از این رهگذر نقاط ضعف و قوت هر یک از دو رویکرد مذکور را در ارائه تبیینی منطقی و نظریه بنیاد از داده های هورامی برجسته کند. تحلیل داده های برگرفته شده از هورامی در نهایت نشان می دهد که هیچ یک از دو رویکرد نحوی و ساختواژی به تنهایی نمی تواند خصوصیات ساخت های مفعولی را در این زبان به شکلی کامل و موجه تبیین کنند و به همین دلیل اتخاذ دیدگاهی ترکیبی و متشکل از هر دو رویکرد برای بررسی خصوصیات متنوع این ساخت ها منطقی تر به نظر می رسد. نتایج این جستار در مقیاسی کلان تر کفایت تبیینی رویکردهای نظری ترکیبی را برای تحلیل الگوهای حالت دهی در چارچوب دستور جهانی تأیید می نماید. واژگان کلیدی: حالت دهی، مطابقه، برنامه کمینه گرا، رویکرد نحوی، رویکرد ساختواژی، فاز.

Case Marking of NPs in Accusative Constructions in Hawrami: Structural and Morphological Approaches

Case marking has always been a challenging issue to account for in various versions of the generative enterprise. Among the several available approaches seeking to theoretically deal with case marking, two approaches have been significantly highlighted: the first one, entitled as the syntactic approach, is advocated by Chomsky in the basic versions of minimalist program and the second one, which is generally described as the morphological or dependent approach to case marking, was first proposed by Marantz and subsequently elaborated on by Baker, among others. Focusing on the accusative alignment in present-tense transitive constructions in Hawrami, the present paper attempts to compare the explanatory adequacy of these approaches. It is indicated that none of these approaches can comprehensively account for the case-marking patterns in the accusative constructions in Hawrami. Although the syntactic approach can explain the bilateral relationship between the case-marking properties of the subject and its agreement with T, it fails to come up with a plausible analysis for the case-making of the object, in which case the dependent approach is more theoretically equipped to account for. Therefore, in line with previous studies in this regards, it is recommended that employing an eclectic approach, in which the theoretical apparatus of both syntactic and dependent frameworks are being used, can result in a more logical scenarios for the minimalist analysis of case-marking patterns in syntactic structures. Key Words: Case marking, Agreement, Minimalist Program, Syntactic Approach, Morphological Approach, Hawrami

تبلیغات