آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۹

چکیده

این مطالعه درصدد است به روش تاریخی و تحلیلی، آشنایی ائمه اهل بیت با علوم و فنون و بهره مندی آنان از منابع بشری را مورد مطالعه قرار دهد. نظریه اجماعی امامیه آن است که امامان در مرجعیت سیاسی و دینی، نزد هیچ معلّمی درس نیاموخته اند و سرمنشأ این علوم، قرآن و سنت و الهامات ربانی بوده است، اما نکته مهم آن است که امامان از دانش ها و مهارت های دیگرنیز مانند صنایع، نجوم، طب و غیره آگاه بوده اند. اکنون سؤال این است که منابع دسترسی ائمه در این دانش ها چه بوده است؟ آیا منابع این علوم نیز الهی بوده است یا اینکه اساساً چنین دانش هایی هیچ گاه از شرایط یا صفات امامان نبوده و آنان در این علوم می توانستند از منابع دیگر نیز بهره مند شوند؟ انگاره این پژوهش، آشنایی ائمه با علوم بشری از یک سو و بهره مندی آنان از منابع و روش های علوم و معارف بشری از سوی دیگر است و اینکه آنان از روش ها و منابع متعارف بشری، حتی در برخی معارف دینی سود می جستند و دست کم به منابع مکتوب خاندانی مراجعه می کردند. با وجود عدم دسترسی کامل ما به منابع بسیاری از این آگاهی ها و اطلاعات، در نخستین گام می توان این فرضیه را با استناد به چند شاهد تاریخی، چون استفاده ائمه از انواع منابع مکتوب، سفارش و کوشش آنان در کسب آگاهی های تاریخی، بهره مندی از موهبت عقل و تفکر، سفارش به مطلق مشورت و استفاده از آن، مراجعه عادی به انواع روایات و گزارش های متعارف، توجیه و اثبات کرد. نتیجه این بررسی، می تواند اولاً نظریه حداکثری درباره علوم ائمه و منابع غیربشری آن را مورد تشکیک قرارد دهد؛ ثانیاً رویکرد غلوآمیز درباره مواد و منابع علوم آنان را به چالش بکشد.

Historical review of the sources of science and human knowledge of Shia imams

The purpose of this study is to examine historically and analytically the familiarity of the Imams of the Ahlul Bayt with the sciences and arts and their use of human resources. The consensus theory of Imamiyyah is that the Imams did not study under any teacher in terms of political and religious authority and the main source of these sciences was the Quran, Sunnah and divine inspirations, but the important point is that the Imams come from knowledge. Other arts and skills such as industry, astronomy, medicine, etc. were also known. The question now is where did the Imams get their knowledge from Were the sources of these sciences also divine or was such knowledge basically never part of the conditions or characteristics of the Imams and they could benefit from other sources in these sciences? ? The idea of this study is that the imams are familiar with human sciences on the one hand and benefit from the sources and methods of human sciences and knowledge on the other hand, and that they use conventional human methods and sources, even though in some cases religious education was also useful and they referred at least to written sources of the family. Although we completely lack access to many sources of this knowledge and information, we can support this hypothesis in a first step by referring to some historical evidences, such as the Imams' use of all kinds of written sources, their orders and efforts. By acquiring historical knowledge, by using the gift of reason and thinking, by ordering and using absolute consultations, by usually relying on all kinds of conventional narratives and reports, they justified and proved this. The result of this study can firstly challenge the "maximum theory" about the sciences of the Imams and their non-human sources;Secondly, to challenge their exaggerated approach about the materials and resources of science.

تبلیغات