«انگیزش اخلاقی» یکی از مفاهیم مهم و پرکاربرد در فلسفه اخلاق است. انگیزش اخلاقی با «دلایل فعل» و «حکم اخلاقی» که دو اصطلاح کلیدی در فلسفه اخلاق هستند، ارتباطی وثیق دارد. انسان ها اغلب افعال خود را از روی دلایل انجام می دهند و دلایل انگیزشی یکی از آن دلایل هستند. انسان ها هم چنین احکام اخلاقی صادر می کنند و «انگیزش» چیزی است که احکام را به افعال پیوند می زند. فیلسوفان اجماع دارند که فاعل برای انجام فعل باید ابتدا به سوی آن برانگیخته شود. نظریه غالب، مشهور به «نظریه هیومی»، دو حالت روان شناختی «میل» و «باور» را عامل انگیزش فاعل به فعل می داند. براساس اندیشه «جهات تناسب» که مورد پذیرش غالب فیلسوفان ذهن، فعل و اخلاق است، میل یک حالت روان شناختی ذاتاً انگیزشی با جهت تناسب عالم با ذهن است و باور هم حالت دیگر ذاتاً شناختی با جهت تناسب ذهن با عالم است. برخی از فیلسوفان اخلاق منکر اطلاق و کلیت نظریه هیومی شده اند و دست کم تعدادی از باورهای اخلاقی را شناختی - انگیزشی و دارای دو جهت تناسب می دانند. دیدگاه فیلسوفان اخیر می تواند به باورهای دینی هم توسعه پیدا کند. دراین صورت، دست کم برخی از باورهای دینی و جملات تعبیر کننده از آن ها دو جهت تناسب خواهند داشت. پذیرش این دیدگاه، در نهایت، ما را به ارائه رویکردهایی جدید و دو وجهی به معرفت شناسی دینی و زبان دینی خواهد رساند.