یکی از راههای دسترسی به معنای واژگان، کشف معنای محوری است که با استفاده از ریشه شناسی فراهم می شود. استفاده از دانش اشتقاق یا همان ریشه شناسی، از قرن دوم هجری تا قرن حاضر، برای تبیین معانی محوری واژگان قرآن کریم، در تفاسیر به صورت پراکنده استفاده می شده است؛ اما این روش بیشتر زمانی در تفاسیر به کار رفته که مشکلی کلامی وجود داشته است. استفاده از معنای محوری واحد برای فهم معانی واژگان در تفسیر، به مثابه روشی رایج می تواند سبب حل بسیاری از دشواری های تفسیر و تولید علم شود. آنچه این پژوهش، بدان اختصاص یافته، نخست، ارائه تعریفی از معنای محوری و راههای دستیابی به آن و دوم، اعتبارسنجی این روش در فهم مفردات قرآن کریم است. بررسی مبانی و ادله حجیت ظواهر الفاظ قرآن کریم و قول لغوی، نشان دهنده اعتبار و حجیت این روش در فهم مفردات و کارآمدی آن در تفسیر است.