حبسیه گونه ای از شعر است که شاعر آن را در زندان می سراید و تجربه خود را از محصوریت و شکنجه تبدیل به تجربه های هنری می کند؛ اما نوع باز نمایی زندان در شعر حبسیه سرایان پیشامدرن و مدرن یکی نیست. شاعر حبسیه سرای پیشامدرن بیشتر تقدیر گرا است و وضعیت موجود را یک وضعیت تقدیرشده می داند. بنابراین عاملیّت خود را در توصیف همین وضعیت ها خلاصه می کند. اگرچه حبسیه از هر نوعی که باشد، جزو ادبیات اعتراضی است، اما تنها در شعر معاصر است که حبسیه با انسان سیاسی همراه می شود. مفهوم زندان در شعر معاصر با دلالت های گفتمانی و گسست های گفتمانی به شکلی دیگرگونه آشکار شده است. چنان که با شکل گیری دولت ملی و تولد زندان در جهان مدرن، مفهوم زندان از امری دینی و فردی تبدیل به امر سیاسی می شود. تاریخ تحول نهاد زندان در دولت مدرن با گفتمان سازی مفهوم زندان در شعر معاصر ارتباط دارد . مهم ترین فرض پژوهشی این مقاله این است که پدیدار شدن تاریخی سوژه سیاسی سبب پدیدار شدن زیبایی شناسی زندان شده است. بنابراین این مقاله با رویکرد تبارشناختی دو مسئله را دنبال کرده است: ارتباط تاریخی تحولات نهاد زندان در ایران عصر مدرن و بازنمایی تصورات و استعاره های زندان در شعر شاملو به عنوان نمونه ای از شاعران مخالف خوان. هرچقدر نهاد زندان در دولت های مدرن گسترده تر و پیچیده تر گشته، استعارات زندان از حبسیه سرایی در ادبیات اعتراضی سرریز شده است. در شعر شاملو ادبیات اعتراضی با سوژگی شاعر ارتباط دارد. او مفاهیم زندان را محدود به حبسیه نمی کند؛ بلکه استعارات زندان را با سمبولیسم اجتماعیییوند می زند. به عبارت دیگر در شعر شاملو مفهوم آزادی به شکل پیچیده ای استعارات زندان را در شعرهای غیر حبسیه هم گسترش داده است.