چکیده

در روش شناسی تفسیر دو روش تفسیر ظاهر و تفسیر باطن وجود دارد که تفسیر ظاهر، مبتنی بر مدلول های عرفی و منطقی است و تفسیر باطن در میان اهل تصوف و عرفان به تفسیر عرفانی مشهور است. در حوزه ی معرفت شناختی، عرفان در کشف حقیقت بیش از عقل و استدلال، بر ذوق و اشراق اعتماد نموده است. عرفان اصطلاحی دارای دو جنبه ی فرهنگی و اجتماعی است که تصوف، ظهور اجتماعی اندیشه ی عرفاست. عرفا، تأویل را به معنای باطن قرآن در مقابل تفسیر که همان معنای ظاهری است، به کار می برند. راه رسیدن به تأویل را نیز نه عقل، بلکه کشف و شهود می دانند، که بر حسب اختلاف احوال و اوقات، و تفاوت درجات سلوک، سالک به فهم ها و تأویل های متفاوتی دست می یابد. جریان صوفیانه و عرفانی در تفسیر قرآن کریم بر اساس اندیشه هایی که بر ذهن، فکر و عمل متصوفه و عرفا در هر دوره ای حاکم بوده، متفاوت است. تفسیرهاى صوفیه هم از نظر محتوا، که بازتابى از اندیشه ها و تصورات آنان است، و هم از نظر تنوع سبک، که مجموعه اى از اندیشه هاى فلسفى تا مواعظ عامیانه و ادبیات روایى و شعر را در بر مى گیرد، از دیگر انواع تفسیر متمایز است. لذا در طول تاریخ، جریان تفسیری صوفیانه و عرفانی از یک سو به جهت پاسخ گویی به نیازهای معرفتی مخاطبان و توجه به جنبه های معنوی و تربیتی آن همواره مورد توجه مفسران قرآن کریم قرار گرفته، و از سوی دیگر به جهت وجود انحرافاتی در تأویلات عرفانی، مخالفانی هم داشته و در حوزه های مبنایی، روش شناختی و غایی دارای آسیب هایی است که در این پژوهش با عنوان «آسیب شناسی تفسیر صوفیانه قرآن کریم» مورد بررسی خواهد گرفت.

تبلیغات