ازدواج، نهادی ماندگار و پویاست که نقشی قابل توجه و انکارناپذیر در توسعه و تکامل جوامع بشری داشته است. تاریخ، بیانگر الگوهایی بسیار متنوع از ازدواج در ادوار مختلف است. بحث های تاریخی و تحولات ازدواج، زمینه ساز تفاوت رویکردهای فیلسوفان اخلاق به مسئله ازدواج می باشد. در دوران معاصر برخی فیلسوفان در مخالفت با اخلاقی بودن ازدواج، استدلال های مختلفی اقامه کرده اند. دن مولر ازدواج را مشروط به عشق می داند و معتقد است اینکه زوجین قول می دهند که به یکدیگر عشق بورزند، تعهد و قول دادن به چیزی خارج از اراده انسان است. او پس از تبیین شیوه های مختلف پیمان ازدواج، استدلال می کند که هیچ یک از پیمان های ازدواج ماندگار نیستند و اغلب آنها شکست خورده و به طلاق ختم می شوند، در نتیجه، ازدواج عملی غیراخلاقی و نادرست است. در این مقاله، استدلال مولر به روش تحلیل عقلی نقد و بررسی می شود. اشکالات متعددی به استدلال مولر وارد است از جمله؛ ارادی و اختیاری بودن زمینه های بروز احساسات، نادیده گرفتن ارزش روزهای خوش زندگی افراد متأهل، ضروری نبودن عشق برای ازدواج در ادوار مختلف و بومی بودن استدلال. همچنین نویسندگان تعریفی از عشق بر اساس فضائل اخلاقی ارائه می کنند که بر اساس آن، عشق در واقع عشق به فضایل و خوبی ها است و زمانی از بین می رود که معشوق، خوبی ها و فضایل خود را از دست بدهد. در نتیجه، استمرار عشق منوط به آن است که زوجین، خوبی ها و کمالات خود را تقویت کنند. بنابراین شرط ازدواج، رشد فضایل اخلاقی و تکریم متقابل زوجین است.