بر اساس روایت مشهوری، امیرمؤمنان علی(ع) در هنگامه صفین و جریان حکمیت، با فرستادن ابن عباس به سوی خوارج، وی را از «مخاصمه» یا «محاجّه» با ایشان به وسیله قرآن نهی فرمود. در اوان کلام به نظر می رسد آن حضرت با این استدلال که قرآن پذیرنده وجوه گوناگون و دارای معانی احتمالی چندگانه است، از تکیه بر قرآن در مخاصمه نهی فرموده و محاجه یا مخاصمه با کمک سنت نبوی را به عنوان راهکاری موثر فراروی ابن عباس قرار می دهد. مهم ترین پرسش در این جا آن است که با عنایت به تأکیدات قرآن و سنت نبوی بر لزوم مراجعه و تمسک به قرآن در همه احوال، به ویژه در فتنه ها، چرا آن حضرت در هنگامه فتن های مانند صفین، از احتجاج به قرآن و تکیه بر آیات وحی در برابر موضع گیری های خوارج نهی فرموده است؟ در این جستار با روش توصیفی - تحلیلی و در نگاهی تحقیقی مشخص گردید؛ اولا: نسبت ارجاع از قرآن به سنت نبوی، نسبت رجوع مثال به مُمَثّل (حقیقت مجسم شده) است گویی پهنه آیات قرآن از قبیل مفهوم است و مفهوم نیز می تواند تأویل های متعددی را پذیرا باشد اما سنت نبوی - صورت و تجسم به نسبت معنی و حقیقت – به عنوان مصداق وجود یافته و امکان تغییر و تبدّل در آن وجود ندارد و به قول امام راه گریزی از آن وجود ندارد. ثانیا: امیرمؤمنان(ع) در مقام نهی مطلق و همگانی از محاجّه با قرآن نبوده است و این نهی خاص، به خاطر ویژگی های دستگاه فکری و نظام اخلاقی مخاطبان ویژه آن یعنی خوارج بوده است.