ترجمه ابهام ، به ویژه ابهام های قرآن به عنوان یک متن مقدس همیشه کار سختی است؛ زیرا سبک و شیوه ابهام قرآنی خالی از خلل و در عین سازواری و بلاغت است. در مقاله پیش رو با بررسی چگونگی ترجمه ابهام به دو زبان فارسی و چینی، تلاش شده است نخست، نحوه برخورد مترجمان با مقوله ابهام مشخص شود و دوم، تفاوت های این دو زبان در انتخاب های فرهنگی بررسی شوند. برای این منظور، از ترجمه های فارسی، یک ترجمه کهن ترجمه ابوالفتوح رازی و یک ترجمه معاصر ترجمه گرمارودی و از میان ترجمه های چینی، ترجمه «سلیمان بی جه سو» انتخاب شده اند. مهم ترین یافته های این پژوهش، نشان می دهد رازی در مواجهه با وجوه متعدد لفظ یا ساختار مبهم، معمولاً یک وجه را برگزیده و وجوه دیگر را وانهاده است. همچنین، گرمارودی بیشتر بر انتقال تعدد معنایی موجود در متن اصلی با استفاده از پاورقی و کمانک متمرکز است؛ در این بین، تمرکز سلیمان بر انتقال واژه یا ساختار مبهم به زبان چینی است.