چکیده

در زمانه ای که هویت به صورت متعدد تکثر پیداکرده است و نمی توان از وحدت رویه در این موضوع صحبت به میان آورد. هویت در قالب و قاموسی شکل پیدا می کند که بتوان از رابطه ای سخن راند که «خود» را در مقابل «دگر» قرار دهد. ازآنجایی که هویت در تمامی سطوح- فردی، ملی، بین المللی- و تمامی حوزه های فرهنگی، سیاسی، بین المللی و روان شناختی نقش ویژه ای را در مناسبات ایفاء می کند، بخش قابل توجهی از ملت ها و دولت ها را به خود مشغول ساخته است. ازاین رو از گونه ها و انواع مختلفی از هویت-شامل حقوقی، نوعی، نقشی، جمعی، ملی و فرهنگی- می توان یاد نمود. هرکدام از این هویت ها به نوعی سیاست خارجی و مختصات آن را تحت الشعاع خود قرار می دهند و ورای هر ایده مادیت گرایانه ای در تکوین و شکل گیری سیاست خارجی نقش-آفرینی می کنند. در نگاره حاضر سعی می شود گونه های مختلف هویت مورد کندوکاو قرار بگیرد تا به نقش ویژه آن در سیاست خارجی سازه انگارانه اشاره گردد. در این پژوهش نگارنده می کوشد تا با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی و با ابزار کتابخانه ای جهت گردآوری داده ها، انواع گوناگون هویت و تأثیر آن بر سیاست خارجی سازه انگارانه را مورد واکاوی و واسازی قرار دهد و به این سؤال پاسخ دهد که گونه های متفاوت هویت چه نقشی در سیاست خارجی سازه انگارانه دارند؟. این نمونه از پژوهش در نوع خود می تواند منحصربه فرد باشد.

تبلیغات