چکیده

اندیشمندان حوزه اقتصاد سیاسی با استناد به روندهای جاری، قرن 21 را قرن ژئواکونومیک نامیده اند؛ ازنظر ایشان یکی از چالش های مهم جهانی در این قرن، چالش بر سر منابع انرژی با تأکید بر نفت و گاز است که به نوبه خود سبب گردیده است تا کانون های مهم انرژی همچون منطقه راهبردی غرب آسیا و مشخصاً حوزه خلیج فارس به عنوان هارتلند اقتصادی و بیضی راهبردیِ انرژی که 60 درصد نفت و حدود 40 درصد ذخایر گازیِ جهان را به خود اختصاص داده است، جایگاه ویژه ای را در سیاست خارجی قدرت های بزرگِ جهانی به خصوص جمهوری خلق چین احراز نماید. با علم به اهمیت مقوله امنیت انرژی، پرسشی که نگارندگان پژوهش پیش رو با رویکردی توصیفی تحلیلی درصدد پاسخ به چرایی آن برآمده اند چنین ترتیب بندی شده است که جایگاه جمهوری خلق چین در اقتصاد انرژی حوزه راهبردی خلیج فارس چگونه ارزیابی می گردد؟ فرضیه ای که از معبر پرسش فوق مطرح شده ناظر بر آن است که طی سالیان اخیر پکن به سبب رشد فزاینده اقتصادی نیازمند تنوع بخشی به منابع انرژی و کاهش آسیب پذیری های راهبردیِ بر خواسته از آن به عنوان چشم اسفندیار خود بوده است؛ ازاین رو با رویکردی عمل گرا کوشیده است تا ضمن برقراری رابطه با حوزه راهبردی خلیج فارس به عنوان یکی از مهم ترین کانون های مهم تولید انرژی دنیا خود را از حاشیه به متن اقتصاد انرژی این منطقه راهبردی وارد نماید.

تبلیغات