مورخان درباره نادرشاه و کارنامه اعمال او، ارزیابی های گوناگون و پرتعارضی ارائه کرده اند، اما سرگذشت نادرشاه و اقدامات او تصویری از خوی و خصلت جامعه ایران آن زمان را که از دوران صفویه به جا مانده بود، نشان می دهد. بی شک نادرشاه، به عنوان یکی از سرداران بزرگ جنگی، در لحظه ای خطیر توانست پادشاهی فروپاشیده صفویان را به نیروی شمشیر و در پرتو نبوغ نظامی، بار دیگر احیا کند. اگرچه جنگ های اجتناب ناپذیر نادر برای اخراج بیگانگان و تأمین امنیت، نیازمند صرف ِ نیروی انسانی و هزینه های اقتصادی بود، او پس از تنبیه و اخراج متجاوزان، جاه طلبانه به کشورگشایی پرداخت. جنگ های بیست و یک ساله او(1160-1139) با افغان ها، عثمانی ها، هندی ها، خانات بخارا، خوارزم و گردن کشان داخلی، باعث نابودشدن سرمایه انسانی، تباه شدن ثروت مملکت و ویرانی کانون های تجاری، زمین های کشاورزی، مراکز اقتصادی و گسترش فقر عمومی شد. در واقع، نادر به جای آنکه همت خود را صرف بهبود زیرساخت های کشاورزی، توسعه مراکز تجاری و افزایش درآمدهای اقتصادی کند تا هزینه های جنگ های او تأمین شود، تغییرات نهادی گسسته در نهادهای عصر صفوی ایجاد کرد که سلطه حکومت بر منابع اقتصادی را افزایش داد. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و با بهره گیری از نظریه نهادگرایی داگلاس نورث [1] به ارزیابی تغییراتی که نادرشاه در نهادهای عصر صفوی ایجاد کرد، می پردازد و نشان می دهد، تغییرات نهادی او چه تأثیری بر عملکرد اقتصادی دوران افشاریه برجای گذاشت. از سویی، پیامد سیاست های نادرشاه بر وضعیت کشاورزی و تجاری عصر افشاریه را بررسی کرده و شرایط فعالان اقتصادی این دوران را شرح می دهد. [1]. Douglass North.