آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۴

چکیده

اندیشه درباره مبدا هستی و نحوه آفرینش جهان از مهمترین و قدیمیترین مسائل فلسفی است. این نوشتار میکوشد با روش توصیفی– تحلیلی، مساله رابطه خدا و جهان را در هستیشناسی افلاطون و ملاصدرا بررسی کند و وجوه تشابه و تمایز آن را دریابد. پرسش اصلی این است که رابطه وجودی خدا با جهان از دیدگاه این دو فیلسوف چگونه است؟ تفاسیر مختلفی از دیدگاه افلاطون با توجه به بیان رمزی و تمثیلیاش، ارائه میشود. در تفسیر دقیقتر، خدای افلاطون علاوه بر نظمدهندگی، دارای صفاتی چون تجرد، خیر، وحدت، ثبات، بخل نداشتن و زیبایی است که خدای ملاصدرا نیز متصف به این صفات است. ملاصدرا برخی صفات دیگر مثل معطیالوجود و پاداشدهندگی را نیز برگرفته از دین و عرفان برای خدا قائل است. او مخلوقات را با مراتب مختلف تشکیک وجودشان، عین ربط و فقر به وجود مستقل واجبالوجود میداند که در نظام وحدت شخصی وجود، آنها مراتب فیض و تجلی حقتعالی هستند. رابطه خدا با جهان در سه تفسیری که از افلاطون ارائه میشود، از سنخ رابطه ناظم با جهان منظم محسوسات و یا صاحب سایه با سایه و یا از سنخ رابطه علهالعلل با آفریدههایش است. اما این رابطه در نظام تشکیک وجود ملاصدرا از سنخ رابطه وجود مستقل با وجودات ربطی و در نظام وحدت وجودیاش از سنخ رابطه موجود با جلواتش است.

تبلیغات