مفهوم جوهر در فلسفه اسلامی با طرح نسبت وجود و ماهیت در تفکر فارابی و ابن سینا تفاوت شگرفی با فلسفه ارسطویی پیدا میکند. در واقع فارابی و به دنبال او ابن سینا با تحول در نظام فلسفه اسلامی و قرار دادن مفهوم جوهر در ذیل تقسیمات ماهیت، جایگاه آن را در فلسفه اسلامی دگرگون میکنند. این دگرگونی در نسبت میان جوهر و اعراض نیز گسترده شده است. در گرانیگاه تفکر صدرایی که همانا اصالت وجود است، بیشتر مسائل فلسفی با تصویر جدیدی رونمایی میشوند که مفهوم جوهر و نسبت آن با اعراض نیز از آن جمله است. ملاصدار اکثر مسائل فلسفی و از جمله مفهوم جوهر را در سه گام متحول کرده است. درگام نخست به همراهی با قوم به بیان دیدگاه پیشینیان در باب جوهر و رابطه آن با اعراض پرداخته است. در گام بعدی متناسب با مبانی حکمت صدرایی، تصویری جدید از مسئله ارائه میدهد. در این گام دو تفسیر از یک نگاه در رابطه اعراض و جوهر قابل رصد و رهگیری است. در تفسیر اول مطابق با این دیدگاه که ماهیت بالعرض وجود در خارج موجود است، جوهر و عرض همچنان دارای دو مرتبه وجودی هستند و اعراض به نظر ماهوی همچنان ماهیتی مستقل از جوهر دارد. اما مطابق با تفسیر دوم که ماهیت شأن معرفت شناختی دارد، جوهر و ویژگیهای آن را، موجود به یک وجود دانسته، اعراض را شئونات جوهر معرفی میکند. در این مقاله سعی برآن است که سیر تطور مسئله رابطه جوهر و عرض بررسی واز رهگذر آن، از تصویر نهایی ملاصدار تبیین دقیقتری ارائه شودتا برخی اشکالات وارده بر آن برطرف گردد.