هدف ازاین مطالعه، بررسی رواندرمانی لوگوتراپی(معنادرمانی) از دیدگاه ویکتور فرانکل بود که به نقش معنا در زندگی و ساختار معنادرمانی پرداخته است، روش مطالعه توصیفی و اسنادی بود. تحقیق با این پیش فرض انجام شد که هر نظریه به کاربرد عملی خاصی در روانشناسی می انجامد و کاربردهای عملی، به مکتبی فکری و زیربنایی تکیه دارد. لذا زیربنای نظریه معنادرمانی و نیز کاربردهای عینی آن در کارهای بالینی نیز بررسی شد. در بررسی فلسفه معنا ی زندگی، از نظر فرانکل مشخص شد وی نه تنها جنبه های جسمی و روانی-اجتماعی را برای حیات انسان ضروری می دانست، بلکه معتقد بود، با جستجوی اهداف عینی و شخصی متناسب با هدفی فراگیر در زندگی، به معنای غایی زندگی می توان پی برد. با توجه به این مفهوم، معنادرمانی این امکان را بوجود می آورد که حتی در رویارویی با رنجهایی که کل وجود فرد را متاثر می کند، زندگی به شکلی هدفمند و با ارزش درک شود. بر اساس شواهد متعدد در این تحقیق، اثربخشی معنا درمانی عمدتا برمبنای کمک به اراده برای زندگی با معنا است. از طرفی شیوه های بکار گرفته شده در معنا درمانی توسط فرانکل به مثابه درمانی خاص در واکنش به حس بی معنایی به کار می رود، یا در چهارچوب رویکردی التقاطی به مثابه مکمل انواع دیگر مداخلات، کاربرد پیدا کرده است. فرانکل با توجه به اینکه معنادرمانی را از حیطه نظریه به عرصه عمل درآورد، لذا از آن، جهت درمان انواعی از اختلالات روانپزشکی مورد استفاده قرار داد.