آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۲

چکیده

هر نویسنده ای در زندگی واقعی خود با افرادی روبه رو می شود که ذهن او را برای خلق شخصیت های داستانش برمی انگیزاند؛ نویسندهخرده اطلاعاتی را که از برخورد با شخصیت های گوناگون به دست آورده با نیروی تخیل خود در هم می آمیزد و کاراکترهای داستانش را می سازد؛ این پیش زمینه یشکل گیریشخصیت های یک داستان، پروتوتایپ نام دارد. پژوهش پیش رو در نظر دارد با روش تحلیلی-توصیفی به تعیین پروتوتایپ های داستان «زنی که مردش را گم مرد» از «صادق هدایت» و رمان «کولی کنارآتش» از «منیرو روانی پور» بپردازد. از این رو ابتدا ساختارشخصیت های اصلی و فرعی هر اثر و نوع پروتوتایپهای آن مشخص می شود، سپس پروتوتایپهای این دو اثر باهم مقایسهمی شوند. برآیند تحقیق نشان می دهد که «منیرو روانی پور» در خلق شخصیت های رمانِ«کولی کنار آتش» به شخصیت های داستانِ «زنی که مردش را گم کرد» توجه داشته است؛ همچنین هر دو نویسنده از «پروتوتایپهای طبقاتی» استفاده کرده اند با این تفاوت که دو نویسنده گروه های مختلف اجتماعی را مد نظر داشته اند؛ ویژگی های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و روانی شخصیت های هر دو طبقه در وجود یک یا چند شخصیت از داستان مشاهده می شود.

تبلیغات