پادشاهان به عنوان یکی از چهره های شاخص در عرصه سیاست، بسیار توسط شاعران مدّاح درباری ستایش شده اند؛ امّا آیا در ورای این چهره محبوب و آرمانی در قصاید مدحی، چهره ای معمولی و یا حتّی منفور و نامحبوب وجود داشته است یا نه؟ پژوهش حاضر بر آن است تا به روش تحقیق کیفی، از نوع تحلیلی توصیفی و به شیوه متن پژوهی، زوایایی ناشناخته و مبهم از شخصیت سلطان سنجر را بر مبنای متون کهنِ تاریخی و ادبی همچون چهارمقاله، تاریخ جهانگشا، سلجوق نامه، راحه الصدور و دیوان های انوری، سنایی، امیر معزّی و عبدالواسع جبلی واکاوی کند. یافته ها نشان می دهد سلطان سنجر شخصیتی خاکستری داشته است؛ نه کاملاً مثبت و نه کاملاً منفی؛ نه انوشیروان دوران بوده است و نه ضحّاک زمان. در سیمای آرمانی سنجر، ویژگی های مثبتی مثل شاعرنوازی و کشورگشایی جلوه گر است و عبدالواسع جبلی و انوری، او را با اغراق شاعرانه ستایش کرده اند و در چهره منفی و ناخوشایندش، امیر معزّی را هر چند ناخواسته هدف تیر قرار داده، از شاعری ادیب صابر نام در جهت مقاصد سیاسی و جاسوسی، استفاده ابزاری کرده و حتی محمّد غزالی نامه ای گلایه آمیز از اوضاع پریشان عصر و وضع رقّت بار مردم به او نوشته است.