آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۲

چکیده

یکی از مسایل بسیار مهم مورد گفتگو در الهیات، به ویژه در دوران معاصر، مسأله رابطه میان انسان و خدا بوده است. این مسأله در مقاله حاضر به سه گروه از مسایل کوچک تر تحلیل شده است: آیا انسان و خدا با یک دیگر رابطه انفسی دارند یا آفاقی؟ آیا خدا و انسان نسبت به هم خودی هستند یا دیگری؟ آیا انسان و خدا ارتباطی بی واسطه باهم دارند یا آن که باواسطه عالَم با یک دیگر مرتبط می شوند؟ این مقاله تلاش می کند تا اولاً، مسایل سه گانه فوق را ضمن بیان سه روی کرد رایج در الهیات معاصر مغرب زمین به رابطه میان انسان و خدا، توضیح دهد، و ثانیاً، در پرتو آن روی کردها ، دیدگاه ملاصدرا پیرامون رابطه انسان و خدا را بازخوانی کند. ما در این بازخوانی به دو دیدگاه یا دو نظریه از ملاصدرا رسیده ایم. در یک نظریه صدرا از الهیاتی آفاقی- انفسی، عالم گرا، و نسبتاً دیگری گرا حمایت می کند و در نظریه دیگر یک الهیات انفسی، انسان گرا، و خودی گرای خالص را تأیید می کند. این دو نظریه، به رغم برخی اشتراکات جزیی، در اساس باهم اختلاف دارند و ناسازگارند. آیا تنها یکی از این دو نظریه نظریه نهایی ملاصدراست؟ و اگر این طور است کدام یک؟ ما در آثار صدرا پاسخی قاطع و صریح برای این سؤالات نمی یابیم، مگر آن که با تکیه بر مطالبی مثل آن چه او در جلد یک اسفار گفته است نظریه دوم را نظریه نهایی و شخصی او بدانیم. اما روشن است که نظریه دوم قبل از ملاصدرا و توسط عارفان محی الدینی هم مطرح ارایه شده است و نظریه جدیدی نیست.

تبلیغات