آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۰

چکیده

هانا آرنت از متفکرانی است که بیشتر در حوزه اندیشه سیاسی با «ریشه های توتالیتاریسم»، «خشونت»، «انقلاب» و «وضع بشر» شناخته می شود اما همزمان نگاهی عمیقا فلسفی با گرایشهای زیستمانی و پدیدارشناسانه برآمده از همنشینی با هایدگر در این آثار نشان می دهد که در «میان گذشته و آینده» و «حیات ذهن» به اوج می رسد و بیش از سیاست، به فلسفه محض و با تاکید بر مقوله فهم و هرمنوتیک نزدیکتر می شود. در این پژوهش می کوشیم به فهمی از نسبت این دو بعد فلسفی و سیاسی اندیشه ها و آرای آرنت دست یابیم و به این مسئله پاسخ گوییم که چه نسبتی میان هرمنوتیک، فهم و پدیدارشناسی از یکسو و سیاست از سوی دیگر، در اندیشه آرنت وجود دارد؟ برای پاسخ به این سوال، رویکرد آرنت به «فهم» و «امر سیاسی» و نسبت این دو را با روشی توصیفی و تحلیلی در آثار برجسته او مورد بررسی قرار می دهیم.در فرجام این تحقیق به نظر می رسد آرنت انسان و امر سیاسی و نیز مقوله فهم را در دل چارچوبی واحد و از منظر و رویکردی فراگیرتر می بیند و نگاهی پدیدارشناسانه و تفسیری نسبت به انسان، جهان، فهمِ جهان و نیز امر سیاسی دارد. منظومه فکری هانا آرنت پیوندی است میان پدیدارشناسی و نظریه سیاسی و به عبارتی گونه ای سیاسی کردن پدیدارشناسی هرمنوتیک و بسط رویکردی پدیدارشناسانه-هرمنوتیک در حوزه نظریه و فکر سیاسی. از آنجا که رویکرد پدیدارشناسانه هرمنوتیک آرنت به امر سیاسی در درجه اول و بیش از هرچیز در فهم «جهانیت» وجود بشری به کار گرفته شده است، می توان آن را نوعی پدیدارشناسی وجودگرا یا انسان شناسی پدیدارشناسانه امر سیاسی خواند.

تبلیغات