چکیده

در انگاره رایج مسیحیان، بعضی از معارف دینی فقط از طریق «وحی الهی» و مستقل از ملاحظات «عقلی»، باید مورد پذیرش قرار گرفته و بدان ایمان آورده شود. پیشینه تاریخیِ اصلاح این انگاره مسیحیت، به زمان نزول آیات قرآن برمی گردد که قرآن کریم، هرگونه شرک را برنتافته، الوهیت پنداری مسیح، پسر خدا خواندن عیسی(ع) و پنداره تثلیت را کفرآمیز، خوانده، آن حضرت را تنها یک «انسان»، بنده صالح، کلمه و روح خداوند معرفی می کند؛ بدین رو انگاره «تثلیث» از منظر قرآن، کاملا مردود است؛ عقل نیز حضرت عیسی(ع)  را که دارای زیست انسانی همانند سایر انسان ها بوده، را به عنوان خدا یا فرزند او نمی پذیرد؛ زیرا فرزند داشتن خداوند را مستلزم داشتن جسم، نیازمندی و  امری محال می داند. بدینسان اعتقاد به «تجسّد»، یا «فدیه بودن مسیح برای جبران گناه نوع بشر» یا «مأوا گزیدن روح القدس» در وجود وی، که بر آن بنیان نامعقول، بنیان شده نیز قابل پذیرش نیست. این مقاله، با بازخوانی وحیانی و عقلانی مهم ترین اعتقاد دینی مسیحیت معاصر از منظر قرآن و عقل،  با روش توصیفی، به تحلیل انتقادی آنها پرداخته است. یافته های این پژوهه نشانگر آن است که برابر معارف قرآنی و مبانی عقلانی، حضرت عیسی(ع)،  یک انسانِ مخلوق، بنده خدا و پیامبری دارای معجزه است که انسانها را به توحید ناب و بندگی خداوند متعال فراخوانده است.

تبلیغات