آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۸

چکیده

مقاله حاضر به بررسی علل، چگونگی و فرجام رویارویی دولت های انگلیس و عثمانی در خلیج فارس، کرانه ها و پس کرانه های آن در فاصله سال های 1918-1871م/ 1336-1288ق می پردازد. در حدود ربع پایانی قرن نوزدهم میلادی با تغییر در مناسبات و روابط قدرت ها، انگلیس در مقام قدرت برتر جهان، به منظور حفظ منافع خود در خلیج فارس، با سیاست های سیّال و چند وجهی، در برابر دیگر مدعیان ایستاده بود. اهمِ این منافع عبارت بودند از: استفاده از ذخایر نفتی، به دست گرفتن شاهراه ترانزیت شرق و غرب و حفظ منافع خود در هندوستان. از طرف دیگر، عثمانی که در سراشیبی اضمحلال قرار داشت، برای جب ران ناکامی هایش در اروپا و در تلاش برای باقی ماندن در جمع قدرت های بین المللی می کوشید با تجدیدِ اقتدار درخشانِ گذشته اش در منطقه خلیج فارس، امپراتوری خود را احیا کند. طرح اتحاد جوامع اسلامی، مخالفت با سیاست مبارزه با تجارت برده و دزدی دریاییِ انگلیس، نفوذ در شیخ نشین های بحرین، کویت و قطر، کشورهای متصالح و شبه جزیره عربستان، مهم ترین سیاست های عثمانی در مقابله با انگلیس در خلیج فارس، کرانه ها و پس کرانه های شمالی و جنوبی آن بود. در پایان جنگ جهانی اول انگلیس موفق شد سیاست ها و اقدامات عثمانی را نقش بر آب کند و این امپراتوری وسیع را در همه جا ، از جمله منطقه خلیج فارس، به شدت تضعیف و به نفع خویش، تجزیه نماید.

تبلیغات