عرفان و تصوف اسلامی به زعم پاره یی از محققین خاستگاهی شرقی دارد و از ادیان هند و بودایی به انحای گوناگون به جهان اسلام راه یافته است. آموزه های وحدت وجودی هندی، ابتدا مکتب خراسان از تصوف را تحت تاثیر قرار داد و سپس از این طریق در مکتب عراق نیز تاثیر گذاشت. محی الدین ابن عربی اندلسی به عنوان موجد و یا حداقل مدون عرفان نظری یا حکمت فلسفی، در عرفان و تصوف تاثیر فراوان نهاده است. آثار ابن عربی همراه با شرح ها و تفسیرها و حتی انتقادها و تکفیرها، مرزهای ممالک اسلامی را درنوردید و از منتهی الیه غرب، به هندوستان در اقصی نقاط شرق که خارج از مرزهای جهاناسلام بود، رسید. میرزاعبدالقادر بیدلعظیم آبادیکهدرایرانبهدهلویمشهوراستازآرایعرفانیابن عربیتاثیرفراوانپذیرفتهاست،به گونه ییکهمی تواناورابقیه السیفشارحینابن عربیدانست. بیدلعلی رغمشهرتومحبوبیتفراوانیکهبینفارسی زبانانشبه قارهو آسیای میانهدارد،در ایرانبه خوبیشناختهنیست. اینمقالهبادیدگاهیتطبیقیبه بررسی انتقال تصوف و همراه با آن، شعر پارسی به هندوستان می پردازد، سپس تاثیر آرای ابن عربی در مهم ترین مسأله تصوف و عرفان، یعنی وحدت وجود را در آثار بیدل با ذکر شواهد بررسی می نماید.