سیاست خارجی در مقام مهمترین نمود رفتار بین المللی دولت ها همواره عرصه تعامل میان نظریه و عمل بوده است. در این میان، هر گفتمان سیاسی که قدرت را در دست می گیرد، بر مبنای جهان بینی خاصی که نسبت به نظم حاکم در سطح منطقه و جهان دارد، در عرصه سیاست خارجی نگرش های مختلف و بعضاً متعارضی را در چارچوب راهبردهای ملی اتخاذ می کند. پرسش اصلی مقاله حاضر این است که چگونه سیاست خارجی ایران در «گفتمان سیاسی» و «راهبردهای ملی» دولت سید محمد خاتمی و محمود احمدی نژاد شکل گرفته است؟ پیامد نقش های ملی و راهبردهای کلان این دو گفتمان برای سیاست خارجی ایران چه بوده است؟ برای پاسخ به سؤال فوق، نگارنده تلاش می کند با استفاده از ابزارهای تحلیل «نظریه نقش» و روش توصیفی این فرضیه را بررسی کند که «راهبردهای کلان ملی» متفاوتِ روسای جمهور ایران به اجرای سیاست خارجی متفاوت و بعضاً متعارضی منجر شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد در عرصه سیاست خارجی ایران، شاهد تعاطی و تقابل راهبرد گفتمان های مختلف هستیم و تقابل این راهبردها منجر به عدم استفاده مطلوب از ابزار «سیاست خارجی» جهت تحقق اهداف ملی شده است.