با وجود آن که آمریکا در سال های بعد از جنگ جهانی دوم همواره در منطقه آسیا-پاسیفیک حضور پررنگ داشته و به عنوان قدرت برتر، حافظ امنیت در این منطقه بوده است، در اواخر سال ۲۰۱۱ با اتخاذ استراتژی چرخش به آسیا رسما اعلام کرد که قصد دارد منطقه آسیا-پاسیفیک را به اولویت سیاست خارجی خود تبدیل کند و توجه بیشتری به آن معطوف کند. اولویت بخشی به منطقه آسیا-پاسیفیک در سیاست خارجی در دولت بعدی یعنی دولت ترامپ هم ادامه یافت. عده ای هدف استراتژی چرخش را مهار خیزش چین تعبیر کرده و هشدار می دهند که تقویت این رویکرد می تواند خطر رویارویی دو قدرت بزرگ چین و آمریکا را تشدید کند. عده ای دیگر با بررسی عملکرد ایالات متحده این استراتژی را تنها موضعی اعلامی می نامند که هیچ گاه در عمل محقق نشده است. سوالی که نوشتار حاضر در صدد پاسخ دهی به آن است این است که چه دلایل بنیادینی منطقه آسیا-پاسیفیک را به اولویت امنیتی آمریکا تبدیل کرده است؟ پاسخ به این سوال در گرو بررسی روند تحولات قدرت نسبی آمریکا در سیستم بین الملل است. به همین منظور با استفاده از بنیان های نظریه چرخه قدرت ، قدرت نسبی ایالات متحده به همراه سایر قدرت های بزرگ نظام بین الملل بررسی شده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که هم زمانی افول فزاینده قدرت نسبی آمریکا و رشد فزاینده قدرت نسبی چین و نزدیک شدن نسبتا هم زمان این دو کشور به نقاط عطف روی چرخه های قدرت خود، علت اصلی اولویت یافتن منطقه آسیا- پاسیفیک در سیاست خارجی آمریکا است و مطرح شدن استراتژی چرخش به آسیا نیز تلاشی برای بازگرداندن تعادل به سیستم و از میان بردن شکاف های نقش-قدرت به وجود آمده است.