برخلاف سقراط که در طول عمرش هيچ ننوشت و به تعاليم شفاهي بسنده کرد، افلاطون با نگارش مجموعه آثاري با موضوعات مختلف، جزء بزرگ ترین نويسندگان و اديبان به شمار مي رود. افلاطون در طول حيات خود پيوسته در حال نوشتن بود و تنها مرگ، قلم از دست او گرفت. حاصل اين دوران دراز نويسندگي، مجموعه آثاري است با موضوعات و عناوين مختلف از تعريف فضايل اخلاقي چون دین داری و شجاعت و خويشتن داري گرفته تا بحث های فلسفي دربارۀ عالم و نفس و ايده و دیدگاه های سياسي دربارۀ شهر، قانون و حکومت. دربارۀ هر يک از اين موضوعات نيز افلاطون در طول حيات خود چندين اثر را با عناوين مختلف نوشته است که زمان نگارش و ترتيب آنها نيز به طور دقيق مشخص نيست. به طور نمونه او دربارۀ سياست و ادارۀ شهر هم «جمهور» و هم «سياست مدار» و «قوانين» را نوشته است. مجموعه اين آثار متنوع با موضوعات مختلف، خوانش و فهم آنها را از جهاتي با مشكلات و دشواری هایی روبه رو ساخته است كه همين دشواري منجر به سوءبرداشت هایی از تفكر افلاطون شده است. راه پرهيز از چنين سوءفهم هايي در گرو دانستن چگونگي مواجهه با اين متون كلاسيك و ملزومات خوانش آن است. با توجه به تفاوتي كه در روش خوانش و مواجهه با متن و موضوع در دوره کلاسيک با موضوعات و مسائل امروزی وجود دارد، اين مقاله تلاش می نماید تا پیش از بحث در انديشه و تفكر افلاطون، مسئلۀ چگونگي مواجهه و خوانش آثار او را مورد توجه قرار دهد، تا از اين دريچه با بررسي سبك و شيوۀ نويسندگي افلاطون، پيچيدگي و چندسويگي متن او، فضاي نمايشي شهرهاي يونان، كاربرد اسطوره و تمثيل و تأثیر فضاي سياسي - اجتماعي، راهي بر خوانش آثار او ارائه نمايد. ملزومات چنين خوانشي نشان مي دهد که در فهم آثار افلاطون بيش از آنكه پنهان نگاري اشتراوس قابل استفاده باشد، می تواند مواجهه پرسشگرانه و هرمنوتيكي با متن به كار آيد.