آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۴

چکیده

بدون تردید، مبنای نخست حکمت متعالیه در بعد هستی شناسی، همان اصالت وجود است که بر اساس آن، چیزی جز وجودها و آثار وجودی آن ها، در دار هستی یافت نمی شود. ملاصدرا در جاهای مختلف آثار خویش، بیان می کند که معرفت حقیقی به وجودات تنها از طریق علم و کشفِ شهودی میسّر است. پرسشی که اینجا، خودنمایی می کند، این است که چگونه می توان بر اساس اصالت وجود، به وجودات، علم حضوری و حصولی پیدا کرد و چنین علمی تا چه حدّی می تواند ما را به شناخت حقیقی رهنمون شود؟ پاسخ اجمالی این است که علاوه بر علم حضوری با همه اقسامش، از طریق معقولات ثانیه فلسفی و مفاهیم ماهوی نیز می توان تا حدودی به موجوداتِ خارجی معرفت پیدا کرد و افزون بر ادراکات حضوری و حصولی عقلی، از طریق حواس نیز با موجوداتِ محسوس مواجه می شویم و از طریق همین مواجهه، به آن ها علم پیدا می کنیم. بنابراین اقسامی از علم حضوری و مفهومی (عقلی) و حسی به موجودات داریم؛ لکن باید دانست که هر معرفتی حدّ و چارچوب خاصّی دارد و دانستن این حدّها، خود، بخشی از حکمت است.

تبلیغات