آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶

چکیده

افلاطون و ملاصدرا هیچ یک واژه نماد را در آراء خود به کار نبرده اند، اما بر اساس اصل حکایتگری و توجه به مبانی فلسفی دو فیلسوف می توان جایگاه نماد را در اندیشه ی آن دو تحلیل کرد. با ابتنا بر اهمیت نظریه ی ایده و کیفیت محاکات مورد نظر افلاطون، چنین برداشت می گردد در اندیشه ی وی نماد امری است که به نحو تشابهی خاص برمبنای رابطه ی «بهره مندی»، نشانگر ایده می باشد. در اندیشه ی ملاصدرا نیز با تأمل در کیفیت حکایتی که برخاسته از مبانیِ فلسفی وی، یعنی اصالت و تشکیک وجود و نیز نحوه ی محاکات در روابط علی است می توان نماد را امری دانست که از امر نمادینه شده ای حکایت می کند که علت آن است و نماد به حکم هویت رقیقتی و تشابه ظلیِ حقیقی از آن محاکات دارد. این پژوهش بر آن است تا با اتکاء به روشی تحلیلی ضمن تبیین جایگاه نماد در نگرش دوفیلسوف، هنر را با نگرش نمادشناسی مورد تدقیق قرار دهد. با تحلیل نمادشناسی در اندیشه ی دو فیلسوف،در عین واگرایی مبانی فکریِ آن دو، نوعی همگرایی در ارتباط با نمادشناسی و بسط آن در حوزه ی هنر می توان یافت که نوعی تحول از بُعد فلسفی را نسبت به هنر برمی تابد و این رویکرد به سنجش و شفافسازی جایگاه هنر در اندیشه ی آن ها می انجامد.

تبلیغات