یکی از مهم ترین و بنیادی ترین مباحث در منظومه فکری اهل عرفان، بحث درباره مفهوم «کرامت» است. کرامت را می توان یکی از ارکان مهم تصوف و نظریه ولایت نیز در نظر گرفت. یکی از انواع کرامات که در متون عرفانی و حکایات منقول در باب مشایخ، بر پایه آیات و روایات، بسیار مورد توجه بوده، «فراستِ» عارفانه است. فراست، به سبب خصیصه های ماهوی متفاوت و ابعاد معرفت شناختی خاص خود، در میان کرامات منتسب به صوفیه، جایگاه ممتاز و ویژه ای را به خود اختصاص داده است. یکی از دلایل اهمیت بسیار زیاد این قوه موهوبی و باطنی، که آن را از سایر کرامات صوفیه متمایز نموده است؛ نقش ها و کارکردهای فردی و اجتماعی فراوانی است که در حوزه تصوف و عرفان بدان منسوب است. در این پژوهش، کوشیده ایم تا با مطالعه و بررسی دقیق متون کلاسیک متصوفه و حکایات مندرج در تذکره ها و اولیانامه ها، حول محور فراست، به شناسایی، دسته بندی و تحلیل پدیدارشناختی هریک از این کارکردها و زیرشاخه های آن ها بپردازیم. یافته های حاصل از این تحقیق نشان می دهد که فراستِ عارفانه، به مثابه یک ابزار مناسب در جهت پیشبرد اهداف مادی و معنوی صوفیه، دارای کارکردهایی با ماهیت های گوناگون معرفتی، تربیتی، اِقناعی، سیاسی حکومتی و رقابتی بوده است. بدیهی است که نگاه دقیق و علمی به این امر می تواند روشن کننده حقایق فراوان باشد و برخی از گره های ادبی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی تاریخ تصوف را نیز بگشاید.