حرکت اصلاحی که در اواخر قرن بیستم، درباره حیوانات اتفاق افتاد، موجب تغییر نگرش نسبت به حیوانات گردید. این امر، برخی دیدگاه های رایج در اسلام را به چالش کشید. در این میان، پیتر سینگر به عنوان پیشتاز بحث اخلاق حیوانات، با انتشار کتاب «آزادی حیوانات»، نقطه عطفی را در این باره گشود. او با انتقاد از اسلام و ادیانی که ذبح را مجاز می دانند، این اقدام را غیراخلاقی دانسته، با تکیه بر سودگرایی و اقامه استدلال، به لزوم پرهیز از آن رأی داده است. در این مقاله، صرف نظر از هرگونه ارزش داوری در باب اخلاقی بودن یا نبودن ذبح، و با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، به دست می آید که سینگر نمی تواند با حفظ پیش فرض های دینداران، ذبح را به چالش بکشد. همچنین، استدلال وی مخدوش بوده و او قابل پذیرش نیست؛ چرا که از نظر دینداران ذبح حیوان، برای ذابح و مذبوح دارای منفعت و سود است. بنابراین، سینگر نمی تواند با تکیه بر سودگرایی، ذبح در ادیان را، که به اعتقاد دین باوران منفعتی بیش از درد و رنج حیوان دارد، به چالش بکشد. همچنان می توان در بستر سودگرایی، ذبح را امری اخلاقی قلمداد کرد.