فروپاشی شوروی در اوایل دهه 1990 فرصتی مغتنم برای آمریکا بود تا در یک جهان تک قطبی سیاست خارجی خود را به عنوان قدرتی هژمونیک اعمال نماید. ایالات متحده در جایگاه رهبری ناتو(سازمانی که بعد از فروپاشی شوروی دچار بحران هویت شده بود) نقش مؤثری در ابقاء آن به واسطه خلق تهدیدات نوین مانند: تروریسم و بنیادگرایی اسلامی، مقابله با دولتهای مستقل و جنبشهای آزادیبخش مخالف سیاستهای توسعه طلبانه غرب، مقابله با تولید و استفاده از سلاح های کشتارجمعی، تضمین امنیت و ثبات در تولید- استخراج- انتقال انرژی(نفت و گاز) و... که تمامی این موارد به زعم غرب مصادیقی در منطقه خاورمیانه دارند. حملات تروریستی 11سپتامبر را میتوان سهمگین ترین بازتاب سیاستهای متکبرانه و غیر انسانی ایالاتمتحده در خاورمیانه و در قبال مسلمانان دانست. دولت جرج بوش با این استدلال که مورد تهاجم عملیاتی تروریستی قرار گرفته، دفاع را حق خود دانست و با همکاری جامعه جهانی تحت عنوان مبارزه با تروریسم، توانست افغانستان را اشغال نماید. ایالات متحده تلاش کرد 11سپتامبر را ابزاری برای دستیابی به هدف کوتاه مدت مبارزه با تروریست و تسلط بر منطقه خاورمیانه و دستاویزی برای هدف طولانی مدت تثبیت هژمونی بر نظام جهانی قرار دهد، چون آمریکا پس از این حادثه جهان را به دو قطب دوست و دشمن تقسیم نمود تا سیاستهای امپریالیستی خود را توجیه و عملی سازد.