تاریخ نویسی در ایران تقریباً تا یک قرن و نیم پیش و تا قبل از آشنایی ایرانیان با فرهنگ و تمدن جدید غرب تقریباً بر یک روال قرار داشت. هر چند هر از گاهی مورخی مانند بیهقی و دیگران از نظر واقعه یابی و واقع بینی روش نقد علمی درست تری به کار بردند اما بیشتر مورخان براساس سنت قبلی به واقعه نویسی به روایت مورخان قبلی پرداختن به هر حال شاید بتوان این گونه تصور نمود که یا سنت تاریخ نویسی بر همان روال بوده و یا از راه مصلحت اندیشی و ترسو ناایمنی های اجتماعی و یا از جهت عدم درک معنی وقایع و رویدادها از ذکر برخی رخدادها و درک آنها چشم می پوشیدند. از قرن سیزدهم هجری به تدریج جریان تازه ای در فن تاریخ نگاری نمایان شد که تا زمان حاضر ادامه یافت. از ابتدای قاجار جریان تازه ای در تاریخ نگاری به وجود آمد که یکی از مظاهر برخورد ایران با تمدن غرب بود. در این پژوهش تلاش می گردد که شیوه تاریخ نگاری دو نفر از مورخان دوره معاصر حسن پیرنیا و عباس اقبال مورد مقایسه قرار گیرد علت این مقایسه آن است که برخی حسن پیرنیا را که ناسیونالیستی محافظه کار بود بعنوان یکی از متقدمین شیوه های نوین تاریخنگاری محسوب دارند در حالیکه واقعاً اینچنین نیست با اینکه پیرنیا با تدوین تاریخ ایران باستان قدم بزرگی را برداشت اما به جهت گسترش بینش تاریخی و نظریه پردازی در زمینه تاریخ گامی برنداشته است و به نظر می-رسد مرحوم عباس اقبال از این نظر گامهای موثرتری برداشته است.