علم شناسی یا فلسفه علم حکیمان مسلمان، جوانب و زوایای مختلفی داشته است که یکی از مهم ترین آنها مشکلِ «عوارضِ اخص» یا «عوارض به واسطه اخص» است. این معضل اگرچه برای گذشتگان تنها یکی از مسائل علم شناختی بود، اما به تدریج به مهم ترین مسئله و برای برخی، به تنها مسئله تبدیل شد. ماحصل این مشکل آن است که بر اساس قواعد علم شناسی، جایز نیست در علوم از اوصاف و ع وارضی بحث کرد که با واسطه ب ر موضوع علم حمل می شوند. اما می بینیم که در بسیاری از علوم این توصیه مراعات نمی شود و غالباً در علومِ مختلف از احوال و عوارض مختص به انواع و اقسام موضوعِ علم، که همه با واسطه هستند، گفتگو می شود. در این باره و برای حل این مشکل، تا زمان ملاصدرا، چهار راه حل از سوی ابن سینا، قطب رازی، جرجانی و محقق دوانی عرضه شده است اما ملاصدرا اعتقاد دارد که هیچ یک از پیشینیان از عهده حل مشکل بر نیامده و همه در مقابل آن متحیر و سرگردان شده اند. او معتقد است منشأ مشکل، خلط میان دو دسته عوارض، یعنی عوارضِ اخص و عوارضِ به واسطه اخص، بوده است؛ لذا با تمایز نهادن میان آنها مشکل فیصله پیدا می کند. این نوشته، نخست راه حل های پیشینیان برای حل این مشکل را گزارش کرده، سپس انتقادهای ملاصدرا به هر یک از آنها را بررسی می کند، آنگاه با گزارش نظریه ملاصدرا، به ارزیابی آن پرداخته و نشان می دهد که این راه حل نیز اگرچه برخی از زوایای مشکل را می گشاید اما مشکل همچنان در ناحیه دیگر حل نشده باقی مانده است. در نهایت روشن می شود که تقریرهای جدیدتر از نظریه جرجانی، که آن را «نظریه مواضعه» می نامیم، برای حل مشکل کارآمدترند.