در طول تاریخ، مرگ در کنار زندگی به عنوان یکی از پدیده های اجتماعی از دغدغه های مهم بشری بوده است. در این میان مواجهه با فقدان های نابهنگام معمولاً سلامت روان، روابط اجتماعی و تعاملات خانوادگی داغدیدگان را دچار نقصان می کند. بااینکه مطالعاتی در ابعاد جمعیت شناختی، آداب و آیین خاکسپاری و بُعد مناسکی آن در علوم اجتماعی انجام شده است؛ ولی به ندرت مطالعات جامعه شناسانه عمیقی با توجه به زمینه های اجتماعی و فرهنگی در مورد چگونگی مواجهه داغدیدگان با فقدان های ناگهانی، فرایند واسازی خود و نقش شبکه های حمایتی چون بستگان در این فرایند به چشم می خورد. بر این اساس پژوهش حاضر به منظور کشف فرایند مواجهه داغدیدگان و بستگانشان با فقدان های غیرمنتظره و نقش بستگان در فرایند واسازی انجام گرفت. برای فهم این فرایند از رویکرد کیفی و روش نظریه زمینه ای برای گردآوری داده ها استفاده شد. بنابراین از داغدیدگان درجه یک که حداقل 4 ماه و حداکثر 4 سال از فوت عزیزانشان می گذشت؛ مصاحبه های ساختار نیافته عمیقی انجام گرفت. تحلیل داده ها نیز هم زمان با فرایند گردآوری آن، در سه فرایند کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری گزینشی انجام شد. سپس جدول مفاهیم و یافته های تحقیق در قالب خط داستان و مدل پارادایمی ارائه گردید. یافته های پژوهش نشان داد پیوندی که میان داغدیدگان و بستگانشان برقرار است و مبادلات احساسی و رفتاری نشأت گرفته از آن، پویایی های خاصی را شکل می دهد، به گونه ای که این پویایی ها نشان دهنده شکل گیری دوآلیسم انتظارات عاطفی از بستگان در داغدیدگان است که در نهایت به واسازی یا واچینی عاطفی در میان داغدیدگان و بستگانشان منجر می شود.