آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۴

چکیده

روانشناسان مکتب انسانگرا به ویژه آبراهام مزلو Abraham Maslow) ) محور اساسی رسیدن به خود شکوفایی را، تامین «نیازهای گوناگون انسان در مراتب مختلف آن« قرار داده اند، قرآن کریم که هدف از خلقت جن و انسان را عبادت، عبودیت و بندگی خداوند معرفی می نماید : ﴿ وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ ) (ذاریات / 56( با عنایت به ساختار چهار ساحتی جسم، ذهن ، روان و روح انسان، ا ف زون بر تأمین نیازهای گوناگون فیزیکی و عاطفی که در حقیقت نیازهای متعلقات اوست، آدمی را از نظر روانی، موجودی خودبسنده دانسته، او را از نظر روحی تنها نیازمند حضرت حق شناسانده است : "یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ (الفاطر/15) بر این اساس، عامل اساسی خودشکوفایی انسانها را ایمان، ذکر و بندگی می شناساند. این مقاله، با روش توصیفی، تحلیلی، به صورت مقایسه ای، به بررسی تطبیقی آراء در دو حوزه تفسیر و روانشناسی انسانگرا پرداخته، این یافته را مدلل می سازد که اگر چه همگرایی، بلکه اشتراکات چشمگیری در میان ویژگی افراد خودشکوفا از دیدگاه مزلو با آیات وحیانی وجود دارد، ولی، آموزه های اسلامی از دو جهت کمی و کیفی، با شاخص های مزلو متفاوت است. بدین رو می توان گفت دیدگاه مزلو، از نظر کمی، دچار فقدان جامعیت و در خصوص بخش متعالی انسان، بر مبنای آموزه های وحیانی، دچار نقص در حوزه مراتب است؛ بدان رو که با تامین نیاز اساسی انسان به وسیله ایمان به خداوند، این مراتب در تامین نیازها و زمینه سازی برای خودشکوفایی در انسان، هیچ نقشی ایفا نمی کند.

تبلیغات