تا پیش از ظهور تاریخ نگاری ادبی در یک سده اخیر، سنت تذکره نویسی ادبی به موضوع زندگی و آثار شاعران می پرداخت. این مقاله با رویکردی دیرینه شناختی، در پی توصیف قواعد دانش تذکره نویسی در قرون میانی است. بررسی حاضر نشان می دهد که تذکره نویسی، بنا به خصایص گفتمانی قرون میانی، توجهی به ارائه جزئیات زندگی شاعران ندارد و برای دسته بندی شاعران از اصل شباهت بهره می گیرد. این سنت با تعریفی خدای گونه از شاعر، شعر را مستقل و رها از شرایط تاریخی-اجتماعی و حاصل آگاهی و قصد شاعر تلقی می کند. اعتقاد به آگاهانه و ارادی بودن شعر، بر بنیانی مذهبی و تلاشی برای تأکید بر تمایز آن با وحی الهی استوار است. این قواعد، به طور مشخص در تقابل با تاریخ نگاری ادبی و جامعه شناسی ادبیات قرار دارد. در هر دو مورد اخیر، متن ادبی به مثابه امری تصویر می شود که شامل وجهی ناآگاهانه است که به واسطه شرایط تاریخی-اجتماعی به متن وارد می گردد. اعتقاد به آگاهانه و ارادی بودن شعر را می توان به عنوان مانعی معرفت شناختی در مقابل ظهور تاریخ نگاری ادبی و جامعه شناسی ادبیات قلمداد کرد که تنها با گسست از سنت تذکره نویسی و ظهور گفتمانی تازه از میان برداشته شد.