پژوهش حاضر، گشودن ابهام ساختاری بوف کور را ازطریق روایت کوتاه عاشقانه ای مورد توجه قرار می دهد که دارای دو موقعیت است و در هر موقعیت یک کنش به انجام می رسد؛ کنش موقعیت نخست عبارت است از اینکه پیرمرد قوزکرده ای انگشت سبّابه دست چپش را به حالت تعجب بر روی لبش گذاشته است و در موقعیت دوم، دختری خم شده و گل نیلوفری را به پیرمرد تعارف می کند. با این دو موقعیت، مناسک عشقی به نمایش گذاشته شده و ارجاع سازی صحنه عاشقانه به جهان بیرون بر ناکامی دلالت دارد. در متن بوف کور از روایت مذکور با عنوان مجلس بر روی قلمدان یاد شده و این مجلس نقاشی در پژوهش حاضر، «نقش روایت» نامیده می شود. نگارنده، تبیین نقش روایت را با طرح این پرسش ها که نقش روایت چیست، چه ویژگی های برجسته ای دارد و نقش روایت بوف کور چگونه در گشودن ابهام ساختاری روایت اصلی اثرگذار است، مورد توجه قرار می دهد. هدف پژوهش این است که مفهوم برجسته عشق را در این نقش روایت ازطریق نظام دیداری و برمبنای شکل زایی تجسمی نشان دهد و این نقش روایت عاشقانه را به عنوان ابزاری معرفی کند که گره روایت بوف کور با توجه به عناصر آن باز می شود. برپایه مطالعه انجام شده در پژوهش حاضر، می توان به این تعریف از نقش روایت رسید: روایتِ تصویری موجز و فشرده که روایتِ اصلی، صورت گسترش یافته آن است و در آن عناصری مانند نور، رنگ، فضا، مکان، عمق، سطح، حالت و... که ویژگی های برجسته متون دیداری هستند، در یک کادر مشخص با ابزار واژه قاب بندی می شود.