آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۲

چکیده

«آرامش دوستدار»، مشکل اصلی جامعه ایران را «ناپرسایی» توصیف می کند و علت آن را نیز فقط یک چیز می داند: «فرهنگ دینی». بدین ترتیب «ممتنع بودن اندیشیدن در فرهنگ دینی» تز کانونی در آرای اوست. او البته ادعا می کند که ناپرسایی و علت آن، یعنی حاکمیتِ فرهنگ دینی در ایران، محدود به دوره حضور اسلام نمی شود، بلکه به ایران باستان بازمی گردد. این نظر جنجالی، او را به چهره ای نام آشنا در محیط روشن فکری ایران تبدیل کرده است. در این مقاله، به ارزیابی آرای وی با استفاده از اندیشه های ریچارد رورتی، فیلسوف پست مدرن آمریکایی پرداخته می شود که دو برداشت مضیق و موسع از عقلانیت را در برابر هم قرار می دهد و به نقد نگرش مضیق نسبت به عقلانیت می پردازد. پرسش اصلی این مقاله آن است که نظرهای دوستدار در قالب کدام برداشت از عقلانیت قرار می گیرد. با بررسی آثار دوستدار به نظر می رسد که درک او از عقلانیت در قالب برداشت مضیق از این مفهوم قرار می گیرد؛ نگرشی که هرچه را خارج از چارچوب آن قرار گیرد، بیرون از دایره عقلانیت تلقی می کند. کلان روایتِ دوستدار از تاریخِ فرهنگیِ ایران مبتنی بر تعمیم های گسترده و فاقد معیاری است که ظرافت ها و پیچ و خم های این فرهنگ را نادیده می گیرد. او چون فرهنگ اسلامی و ایرانی را به زعم خود فاقد بنیادی ترین پرسش های فلسفی می داند، انبوه پرسش های دیگری را که در قالب الگوی او نمی گنجند، به هیچ می انگارد. در حوزه سیاست، دوستدار نوعی از رابطه میان دین و دولت را که از دوران هخامنشیان بر ایران مسلط بوده است، مقوم حاکمیت فرهنگ دینی می داند و البته چنان سیطره ای برای این فرهنگ قائل است که گریز از آن و گذار به جامعه ای توسعه یافته با معیارهای مورد پذیرش وی ناممکن می نماید.

تبلیغات