دیدگاهِ غالبِ علامه طباطبایی در معناشناسی صفات الهی و از جمله علم الهی، دیدگاه " اصلِ معنا"ست. اما این نظریه به عنوان مبنایِ معناشناختی در فلسفه ی علامه، با مبنای معناشناختی دیگری در فلسفه ی ایشان یعنی قاعده ی سیاق، در تعارض است؛ این مقاله سعی دارد که با تبیین سیاقِ کلام و ارائه ی آن به دیدگاهِ اصل معنا، نواقص این دیدگاه را بیان کند و دیدگاهی را معرفی نماید که در عین توجه به هسته ی معنایی (معنای اولیه و شرح اللفظی)، به توسعه ی این معنا در سیاق های مختلف بپردازد. این روش در صفت علم الهی از دیدگاه علامه طباطبایی بررسی می شود تا معنایِ این علم از تشبیه مبرا گردد.