جریان مدرنیسم در ایران پدیده ای تازه ا.ست که مورد توجه برخی نویسندگان قرار گرفته و با الگوپذیری از ادبیات غرب، آثاری پدید آورده اند که در مواردی موفق بوده است. با توجه به این که مدرنیسم هنوز در ادبیات داستانی بزرگسال ایران جای خود را چنانکه باید پیدانکرده، ورود آن به ادبیات کودک، به سختی می تواند مورد پذیرش قرارگیرد. از سویی، عدم توجه نویسندگان به شرایط سنّی کودک و نوجوان و گرایش به ابهام و ایجاز، درک مفهوم متن را برای این قشر غیر ممکن ساخته است. در این پژوهش با هدف شناخت ویژگی های مدرنیستی ادبیات کودک در دهه های اخیر و جنبه های نوآوری نویسندگان، داستان های محمود اکبرزاده و محمدرضا شمس را از جهت کاربرد عناصر مدرن با تأکید بر بینامتنیت و سیّال ذهن بررسی کرده و به این نتیجه رسیده ایم که محمود اکبرزاده در حوزه داستان نویسی مدرن، دارای نوآوری هایی است و بیشترین عناصر بینامتنی در آثارش عبارت از فراداستان و فولکلور بوده و در مواردی از جریان سیّال ذهن برای روایت داستان سود جسته است. عناصر بینامتنی محمدرضا شمس نیز بیشتر شامل باورهای عامیانه، فولکلور و اسطوره هاست و از جریان سیّال ذهن به وفور استفاده نموده است. بنابراین، آثار وی، پیچیده تر از آثار محمود اکبر زاده است.