مقاله پیش رو تلاشی معناشناسانه برای کشف معنایی است که سهروردی از لفظ «وجود» درمی یافته است، تا از این رهگذر بخشی از ریشه های باور به «اعتباریّت وجود» شناخته شود و با روشن شدن ماهیت اعتقاد به «اصالت ماهیت» مرزهای افتراق آن با «اصالت وجود» نمایان گردد. در این مقاله پس از تحریر دلایل شش گانه سهروردی بر اعتباریت وجود، به تحلیل آن دلایل پرداخته و نشان داده ایم سهروردی وجود را «مفهومی ذهنی» و «وصفی عرضی» می فهمیده و لازمه منطقی چنین فهمی، حکم به اعتباریت وجود است. سپس آشکار ساخته ایم که امر اصیل در فلسفه سهروردی «ماهیت محقق خارجی» است. اما ابن سینا و ملاصدرا نیز با اعتباریت چنان وجودی و عینیت چنین ماهیتی مخالف نیستند. پس نزاع اصالت وجود یا ماهیت بر سر چیست؟ پاسخ این است که ما در ذهن دو مفهوم داریم: ماهیت، که موضوع هلیات بسیط است؛ و وجود، که محمول آن ها می باشد. مسئله اصالت این است که آن چه در متن واقع است فرد بالذات کدام یک از این دو است؟ سهروردی می گوید: ماهیت، اصالت وجودی ها می گویند: وجود. هم چنین به روش معناشناسانه نشان داده ایم که منظور سهروردی از «وجود صرف»، واقعیت تجردی است که با اصالت ماهیت سازگار است. به این ترتیب، اتهام تناقض گویی که ملاصدرا بر او وارد می سازد، رفع خواهد شد.