اشکانیان در هنگامه حساسی پادشاهی خود را بنیان نهادند. سلوکیان به عنوان جانشینان اسکندر، بخش بزرگی از آسیا را در تصرف خود داشتند و یونانی گری یا همان «هلنیسم» در اجزای گوناگون زندگی ازجمله سیاست، فرهنگ و هنر نفوذ کرده بود. در چنین شرایطی اشکانیان که دارای ریشه های قبیلگیِ استواری بودند، تلاش خود را به منظور بیرون راندن سلوکیان از سرزمین ایران و بنیان نهادن یک دودمان شاهی نوین آغاز کردند. در این میان، ارشَک، بنیادگذار پادشاهی اشکانی نقش اساسی و سرنوشت سازی را برعهده داشت. پادشاهی نوبنیاد اشکانی نیازمند کسب وجهه و مشروعیت سیاسی بود. در این فرایند با توجه به زمانه حساس و دشوار اشکانیان، مبانی و ریشه های مشروعیت پادشاه به آرامی در حال شکل گرفتن و تکوین بود. مقاله پیش ِروی در تلاش است اجزای پیچیده، درهم تنیده و چندوجهی مشروعیت سیاسی در دوره اشکانی را مورد بررسی قرار دهد. براساس نتایجِ به دست آمده، مهم ترین مبانی و بنیان های مشروعیت و مقبولیت پادشاه در دوره اشکانی عبارت بودند از: سنت های قبیلگی و دودمانی که بازتاب اساسی آن را در شخصیت ارشَک می توان جست، سنت های کهن ایرانی و به شکل مشخص خود سنت های شاهانه هخامنشی و سنت های مشروعیت بخش یونانی و به تعبیر درست تر آن سلوکی.